سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

چه‌ بخواهیم‌ و چه‌ نخواهیم‌، زندگی‌ کم‌وبیش‌ مدرن‌ و پیچیده‌ این‌ روزها نقش‌های‌ جدیدی‌ را در ذهن‌ مردان‌ و زنان‌ امروزی‌ حکاکی‌ کرده‌ است‌. اگر بپذیریم‌ که‌ شرایط‌ زندگی‌ چنین‌ نقش‌هایی‌ را بر دیوار انگاره‌های‌ بشری‌ حجاری‌ می‌کند، انتظار غریبی‌ نیست‌ که‌، با تغییر شرایط‌، نقش‌های‌ جدید خلق‌ شوند و مردان‌ و زنان‌ دنیای‌ امروز با نگاهی‌ خیره‌ به‌ فرزندان‌ جامعه‌ پیچیده‌ جدید و در نظر داشتن‌ تنگناهای‌ اقتصادی‌، نقش‌های‌ حجاری‌شده‌ باستانی‌ را نادیده‌ بگیرند.
اشتغال‌ زنان‌ و شاخ‌ و برگ‌های‌ روییده‌شده‌ از آن‌ بی‌شک‌ یکی‌ از مهمترین‌ موضوعاتی‌ است‌ که‌ در مسیر عبور از برزخ‌ میان‌ جامعه‌ سنتی‌ و مدرن‌ مطرح‌ می‌شود. کار زنان‌ که‌ در ایران‌ روزگاری‌ تابو محسوب‌ می‌شد و صحبت‌ از آن‌ در خانواده‌ برای‌ مردان‌ غیر قابل‌ قبول‌ بود، امروز آرام‌آرام‌ به‌ واقعیتی‌ گریزناپذیر تبدیل‌ می‌شود.
در این‌ شرایط‌ جدید، زمانی‌ که‌ صحبت‌ از مشکلات‌ زنان‌ در محیط‌های‌ کاری‌ به‌ میان‌ می‌آید، بسرعت‌ مسائلی‌ چون‌ نداشتن‌ حقوق‌ و مزایای‌ برابر در ذهن‌ تداعی‌ می‌شود، درحالی‌ که‌ گرفتاری‌های‌ زنان‌ در محیط‌ کار فقط‌ محدود به‌ این‌ موارد نیست‌. تجربه‌های‌ پنهان‌ زنان‌ در محیط‌های‌ کاری‌شان‌ که‌ به‌ علل‌ مختلف‌ معمولا مطرح‌ نمی‌شوند، نشان‌ می‌دهد آنها، علاوه‌ بر تبعیض‌ در پرداخت‌ دستمزد یا ارتقای‌ جایگاه‌ شغلی‌، در معرض‌ انواع‌ آزارها هم‌ قرار دارند یکی‌ از این‌ آزارها، آزارهای‌ جنسی‌ در محیط‌ کار است‌.
آنتونی‌ گیدنز، جامعه‌شناس‌، آزار جنسی‌ در محیط‌ کار را استفاده‌ از اقتدار شغلی‌ یا قدرت‌ برای‌ تحمیل‌ خواست‌های‌ جنسی‌ تعریف‌ می‌کند. از دید جامعه‌شناسان‌، آزار جنسی‌ در محیط‌ کار امری‌ بسیار معمول‌ است‌، چنانکه‌ بر پایه‌ گزارش‌های‌ غیررسمی‌ در انگلیس‌، از هر 10 زن‌، 7 زن‌ در طول‌ زندگی‌ شغلی‌ خود حداقل‌ یک‌ بار آزار جنسی‌ دیده‌اند.
فرهنگ‌ مردسالارانه‌ در بسیاری‌ از جوامع‌ باعث‌ بروز رفتارهای‌ خشن‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ می‌شود و شنیع‌ترین‌ خشونت‌ها، تجاوز جنسی‌ است‌.
کارشناسان‌ روانشناسی‌ می‌گویند خشونت‌ طلبی‌ مردان‌ منشا ژنتیک‌ دارد، هورمونهای‌ مردانه‌ بویژه‌ تستوسترون‌ موجد پرخاشگری‌ مردان‌ است‌. می‌گویند اختلاف‌ عملکرد مغز زنان‌ و مردان‌ سبب‌ بروز خشونت‌های‌ مردانه‌ می‌شود.
آیا تجاوز حاصل‌ آن‌ است‌ که‌ مردان‌ در یک‌ لحظه‌ کنترل‌ خود را از کف‌ می‌دهند? آیا پرخاشگری‌، غضب‌ عنان‌گسیخته‌ و ... عارضه‌ چاره‌ناپذیر مردان‌ است‌? آیا این‌ امری‌ مربوط‌ به‌ زیست‌شناسی‌ است‌? یا آنکه‌ محصول‌ ساخت‌ مردانه‌ جامعه‌ و نشانه‌ ضعف‌ فکری‌ و فرهنگی‌ است‌?
برخی‌ روانشناسان‌ خشونت‌ را بخشی‌ از نیاز مردان‌ قلمداد می‌کنند و آن‌ را در ردیف‌ عواطف‌ مردانه‌ قرار می‌دهند.
در کتاب‌ مشهور «برخلاف‌ میل‌ ما: مرد، زن‌ و تجاوز»، نوشته‌ براون‌ میلر آمده‌ است‌: «اسطوره‌ تجاوزگر جنسی‌ متهور که‌ به‌ تصورات‌ نادرست‌ از مردانگی‌، از اغفال‌کننده‌ موفق‌ تا مردی‌ که‌ هروقت‌ هرچه‌ را بخواهد صاحب‌ می‌شود، دامن‌ می‌زند. از همان‌ آغاز که‌ پسران‌ جوان‌ درمی‌یابند مذکر بودن‌ یعنی‌ دسترسی‌ داشتن‌ به‌ برخی‌ حقوق‌ و امتیازات‌ به‌ آنها القا می‌شود روابط‌ قدرت‌ میان‌ زن‌ و مرد که‌ طبق‌ آن‌ موقعیت‌ فرودست‌ به‌ زنان‌ تحمیل‌ شده‌است‌، به‌ مردان‌ «حق‌» زورگویی‌ داده‌ است‌. این‌ استثمارگری‌ فرهنگ‌ مرد سالار است‌ که‌ مردان‌ را از ذات‌ انسانی‌شان‌ دورکرده‌ وبه‌ تجاوز و خشونت‌ علیه‌ همنوع‌ خود میل‌ می‌کنند.
آمارها
هیچ‌ آماری‌ درباره‌ میزان‌ آزار جنسی‌ زنان‌ در محیط‌های‌ کاری‌ در ایران‌ و جهان‌ وجود ندارد. تنها در جزوه‌یی‌ که‌ در سال‌ 1382 به‌ کوشش‌ «کمیته‌ جمع‌آوری‌ اسناد و گزارش‌های‌ ستاد مبارزه‌ با خشونت‌ علیه‌ زنان‌» منتشر شد، با عنوان‌ «خشونت‌ کاری‌، اعمال‌ سلطه‌ کارفرمایان‌»، به‌ رواج‌ گسترده‌ آزار جنسی‌ زنان‌ در محیط‌های‌ کاری‌ ایران‌ اشاره‌ شده‌ است‌. سوال‌شوندگان‌ در این‌ گزارش‌ نه‌تنها منکر وجود آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ نشدند، بلکه‌ یا خود گرفتار چنین‌ رفتارهایی‌ شده‌ بودند یا از نزدیک‌ شاهد آن‌ بودند. آنچه‌ باعث‌ پنهان‌ ماندن‌ آزارهای‌ جنسی‌ در محیط‌ کار در حوزه‌ خصوصی‌ است‌ این‌ ادعاست‌ که‌ در میان‌ تعداد زیاد جامعه‌ آماری‌ مورد بحث‌ فقط‌ سه‌ نفر از سوال‌شوندگان‌ حاضر به‌ صحبت‌ درباره‌ تجربه‌های‌ خود برای‌ گزارش‌ پیش‌ رو شدند. براساس‌ گزارشی‌ درباره‌ آزار جنسی‌ در انگلستان‌ تهیه‌ شده‌ اکثر حرکات‌ به‌ظاهر عادی‌ مردان‌ در محیط‌های‌ کاری‌ مانند خاراندن‌ بدن‌، گرفتن‌ ژست‌های‌ جنسی‌، تعریف‌ لطیفه‌هایی‌ که‌ به‌نوعی‌ مربوط‌ به‌ مسائل‌ جنسی‌ است‌ و حتی‌ صحبت‌ درباره‌ قسمت‌هایی‌ از بدن‌ در محدوده‌ آزار جنسی‌ قرار می‌گیرد. این‌ ریزبینی‌ و اهمیت‌ زیاد به‌ جزییات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در کشورهای‌ پیشرفته‌ موضوع‌ آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ تا چه‌ حد اهمیت‌ دارد.
دکتر علی‌اصغر سعیدی‌، جامعه‌شناس‌ و استاد دانشگاه‌ تهران‌، بسیاری‌ از رفتارهای‌ به‌ظاهر بی‌اهمیت‌ مردان‌ در محیط‌ کار را نوعی‌ آزار جنسی‌ دانسته‌ و می‌گوید: «در کشورهای‌ اروپایی‌، بسیاری‌ از حرکات‌ کم‌اهمیت‌ مردان‌ در محیط‌ کار آزار جنسی‌ محسوب‌ می‌شود و برعکس‌ تصور ما با این‌ مساله‌ با وسواس‌ بسیار زیاد برخورد می‌شود».
زنان‌، بانی‌ آزار جنسی‌ یا قربانی‌
آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ بیش‌ از آنکه‌ به‌نظر می‌رسد حساس‌ است‌، تا آنجا که‌ حتی‌ کوچک‌ترین‌ رفتار و عملی‌ که‌ باعث‌ شود توجه‌ یک‌ زن‌ در محیط‌ کاری‌ بدون‌ تمایل‌ واقعی‌اش‌ به‌ سمت‌ مسائل‌ جنسی‌ جلب‌ شود، آزار جنسی‌ به‌حساب‌ می‌آید. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ در تفکر اغلب‌ زنان‌ و مردان‌ ایرانی‌، آزار جنسی‌ زمانی‌ مطرح‌ می‌شود که‌ ارتباط‌ فیزیکی‌ برقرار شود. طرح‌ این‌ موضوع‌ آن‌چنان‌ تازه‌ و نشکافته‌ است‌ که‌ برای‌ بحث‌ بر سر آن‌ به‌نظر می‌رسد باید با فاصله‌ گرفتن‌ از تفکر جامعه‌ سنتی‌ که‌ بیشتر برای‌ زنان‌ باید و نبایدهای‌ رفتاری‌ و اخلاقی‌ تعریف‌ می‌کند، در فضایی‌ جدید و برای‌ جلوگیری‌ از گذاشتن‌ سنگینی‌ بار اتهام‌ فقط‌ بر دوش‌ یک‌ طرف‌ قضیه‌، آن‌ را دوجانبه‌ بررسی‌ کرد. در این‌ بین‌ کم‌ نیستند زنانی‌ که‌ همجنسان‌ خود را مسبب‌ آزارهای‌ جنسی‌ در محیط‌ کار می‌دانند و برخلاف‌ آنها عده‌یی‌ دیگر کمبودها و ضعف‌های‌ جامعه‌ مثل‌ نبود فرصت‌ شغلی‌ برابر و مشکلات‌ اقتصادی‌ خانوادگی‌ را عاملی‌ برای‌ تن‌ دادن‌ زنان‌ به‌ خواسته‌های‌ مردان‌ و در نتیجه‌ قربانی‌ شدن‌ آنها در این‌ عرصه‌ می‌دانند.
تهمینه‌ مرادی‌ که‌ 27 ساله‌، مهندس‌ شیمی‌ و متاهل‌ است‌ رفتار زنان‌ در محیط‌ کار را در چگونگی‌ برخورد مردان‌ با آنها موؤر می‌داند و اعتقاد دارد اگر زنان‌ در محیط‌ کار رفتاری‌ مناسب‌ داشته‌ باشند، مردان‌ کمتر به‌ آنها تعرض‌ می‌کنند. لیلا. س‌ هم‌ کم‌وبیش‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کند و به‌ مشاهداتش‌ استناد می‌کند و از زنانی‌ می‌گوید که‌ با رفتار خود باعث‌ شیوع‌ آزار جنسی‌ می‌شوند. نتیجه‌ اینکه‌ زنان‌ فقط‌ زنان‌ را عامل‌ بروز آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ می‌دانند. این‌ واقعیت‌ را می‌توان‌ در بافت‌ سنتی‌ شهرهای‌ کم‌جمعیت‌ بسیار پررنگ‌تر دید.
دکتر مصطفی‌ اقلیما، استاد دانشکده‌ بهزیستی‌ و توانبخشی‌، رفتار برخی‌ زنان‌ در محیط‌های‌ کاری‌ را در ایجاد بستر مناسب‌ برای‌ جوانه‌ زدن‌ آزار جنسی‌ موؤر می‌داند و علت‌ اصلی‌ بروز چنین‌ رفتارهایی‌ را مشکلات‌ عاطفی‌ و خانوادگی‌ این‌ زنان‌ عنوان‌ می‌کند. اما دکتر سعیدی‌ بشدت‌ با این‌ تحلیل‌ مخالف‌ است‌ و از زاویه‌ دیگری‌ به‌ این‌ مساله‌ نگاه‌ می‌کند. او می‌گوید: «مارکس‌ در آؤارش‌ از تناقضی‌ سخن‌ می‌گوید که‌ میان‌ ذهن‌ و عین‌ وجود دارد. ممکن‌ است‌ عین‌ چیزی‌ نباشد که‌ ذهن‌ انسان‌ می‌خواهد. اگر انسان‌ ببیند قادر به‌ عوض‌ کردن‌ عین‌ نیست‌، ناچار ذهنش‌ را تغییر می‌دهد. مارکس‌ در حقیقت‌ این‌ مساله‌ را برای‌ تربیت‌ انقلابیون‌ مطرح‌ می‌کرد و به‌ آنان‌ گوشزد می‌کرد که‌ اگر عوض‌ کردن‌ عین‌ یا شرایط‌ فیزیکی‌ به‌آسانی‌ مقدور نباشد، نباید ذهن‌ یا ایدئولوژی‌ شما دستخوش‌ تغییر شود. این‌ تعبیر مارکس‌ را می‌توان‌ تعمیم‌ داد و رفتار برخی‌ زنان‌ در محیط‌ کار را با همین‌ گفته‌ تحلیل‌ کرد. زمانی‌ که‌ زنان‌ در محیط‌ کار با انواع‌ بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها مواجه‌ می‌شوند و می‌بینند که‌ اعتراضشان‌ به‌جایی‌ نمی‌رسد و در حقیقت‌ نمی‌توانند عین‌ را عوض‌ کنند، ناچار ذهن‌ خود را تغییر می‌دهند و برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ آنچه‌ از آنان‌ سلب‌ شده‌ دست‌ به‌ آزمودن‌ راه‌های‌ دیگری‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ وضعیت‌ مطلوب‌ می‌زنند».
وی‌ می‌افزاید: «بنابراین‌، حتی‌ اگر معتقد باشیم‌ که‌ در مواردی‌ زنان‌ به‌نوعی‌ شرایط‌ را برای‌ رساندن‌ آزار جنسی‌ فراهم‌ می‌کنند، باید بپذیریم‌ که‌ در اصل‌ همان‌ زنان‌ قربانیان‌ بی‌عدالتی‌ و تبعیض‌ در محیط‌های‌ کاری‌ هستند و اگرچه‌ امکان‌ دارد به‌ برخی‌ مطالبات‌ خود برسند، باید بهای‌ سنگینی‌ هم‌ بپردازند که‌ همان‌ مفهوم‌ آزار جنسی‌ است‌.»
واقعیت‌های‌ زشتی‌ برای‌ به‌زبان‌نیامدن‌!
تابو بودن‌ مسائلی‌ که‌ به‌نوعی‌ به‌ روابط‌ جنسی‌ مربوط‌ می‌شود، در تمامی‌ کشورهای‌ جهان‌، با شدت‌ کم‌ یا زیاد وجود دارد. کم‌ نیستند کسانی‌ که‌ معتقدند اینها واقعیت‌های‌ زشتی‌ است‌ که‌ باید در پس‌ پرده‌ بماند، چرا که‌ بیان‌ آن‌ نه‌تنها مشکلی‌ را حل‌ نمی‌کند، بلکه‌ باعث‌ رواج‌ بیش‌ از پیش‌ معضلاتی‌ مثل‌ آزار جنسی‌ در محیط‌ کار می‌شود. شاید در جامعه‌ ما هم‌ غالب‌ بودن‌ چنین‌ دیدگاهی‌ است‌ که‌ به‌ مخفی‌ ماندن‌ چنین‌ معضلاتی‌ می‌انجامد. تمایل‌ به‌ مخفی‌ نگاه‌ داشتن‌ مشکلات‌ فردی‌ یا اجتماعی‌یی‌ که‌ به‌نوعی‌ به‌ مسائل‌ جنسی‌ مربوط‌ است‌ آن‌چنان‌ رواج‌ دارد که‌ حتی‌ در مواردی‌ افراد یا سازمان‌های‌ دولتی‌ هم‌ به‌ آن‌ دامن‌ می‌زنند و حتی‌ آمارها و تحقیقات‌ علمی‌ این‌ حوزه‌ دور از دسترس‌ عموم‌ نگه‌ داشته‌ می‌شود.
دکتر اقلیما پنهان‌ ماندن‌ معضلات‌ جنسی‌ را در ایران‌ تایید می‌کند، اما این‌ پنهان‌کاری‌ را نادرست‌ و قدمی‌ در جهت‌ ترویج‌ هرچه‌ بیشتر این‌ معضلات‌ می‌داند. به‌نظر وی‌، آزار جنسی‌ در همه‌ کشورهای‌ جهان‌، حتی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌، در ابعاد وسیع‌ وجود دارد، اما تابوی‌ پرداختن‌ به‌ این‌ مسائل‌ در میان‌ مردم‌ کشورهای‌ توسعه‌یافته‌ تا حدودی‌ شکسته‌ است‌.
دکتر سعیدی‌ هم‌ پنهان‌کاری‌ را علاج‌ کار نمی‌داند، بلکه‌ اولین‌ قدم‌ در برخورد با معضلاتی‌ از این‌ دست‌ را انتقال‌ آنها از حوزه‌ خصوصی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ می‌داند. وی‌ در ادامه‌ می‌افزاید:«تفاوت‌ آشکاری‌ میان‌ برخورد ما و جامعه‌یی‌ مثل‌ امریکا یا انگلیس‌ با این‌ قضیه‌ وجود دارد که‌ می‌توان‌ با دقت‌ در واژگانی‌ که‌ در موارد مختلف‌ به‌کار می‌رود به‌ آن‌ پی‌ برد. مثلا چندی‌ پیش‌ در دادگاه‌ مایکل‌ جکسون‌ به‌ واژه‌یی‌ برخوردم‌ که‌ معنای‌ دقیقش‌ را نمی‌دانستم‌. با مراجعه‌ به‌ فرهنگ‌ لغت‌، معنی‌ این‌ واژه‌ و چند واژه‌ مترادف‌ با آن‌ را یافتم‌، که‌ هرکدام‌ به‌نوعی‌ از انواع‌ آزار جنسی‌ کودکان‌ اشاره‌ داشتند. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ در فارسی‌ فقط‌ یک‌ کلمه‌ برای‌ بیان‌ آزار جنسی‌ کودکان‌ می‌شناسیم‌ که‌ کلمه‌یی‌ سبک‌ و دور از ادب‌ است‌.» به‌ بیان‌ دیگر: «کلیه‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ روابط‌ جنسی‌ در گویش‌ و در نتیجه‌ در فرهنگ‌ ما تابو هستند، درحالی‌ که‌ مثلا در زبان‌ انگلیسی‌، این‌ نوع‌ کلمات‌ مترادف‌های‌ زیادی‌ دارند و براحتی‌ در گویش‌ به‌کار می‌روند. خود من‌ هنگام‌ تدریس‌ در دانشگاه‌ یا ترجمه‌ مقالات‌ علمی‌ با این‌ مشکل‌ مواجهم‌ که‌ نمی‌توانم‌ بسیاری‌ از واژگان‌ را به‌کار ببرم‌، چون‌ برای‌ دانشجویان‌ تمسخرآمیز و حتی‌ خجالت‌آور است‌، انگار به‌کار بردن‌ این‌ واژگان‌ غرور دانشجویان‌ ما را می‌شکند و به‌ناچار برخی‌ واژه‌ها را در ترجمه‌ فارسی‌ حذف‌ می‌کنم‌. استادانی‌ که‌ در دانشگاه‌ها دروسی‌ مانند تنظیم‌ خانواده‌ را تدریس‌ می‌کنند حتی‌ در بیان‌ مطالب‌ کاملا علمی‌ دچار مشکل‌ می‌شوند و همین‌جاست‌ که‌ به‌ لزوم‌ انتقال‌ برخی‌ واقعیت‌ها از حوزه‌ خصوصی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ پی‌ می‌بریم‌.» وی‌ می‌افزاید: «برخی‌ افراد وارد شدن‌ مسائل‌ خصوصی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ را سخیف‌ می‌دانند و وقوع‌ این‌ مساله‌ را در غرب‌ تقبیح‌ می‌کنند. درحالی‌ که‌ وارد شدن‌ این‌ مسائل‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ نشان‌دهنده‌ آن‌ است‌ که‌ جامعه‌ به‌ چنین‌ معضلاتی‌ اهمیت‌ می‌دهد».
انتقال‌ مسائل‌ و مشکلاتی‌ که‌ تابو محسوب‌ می‌شوند، از حوزه‌ خصوصی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ روندی‌ روبه‌جلو و اصلاح‌گرایانه‌ است‌. زیرا به‌ گفته‌ دکتر سعیدی‌ تا دردی‌ عیان‌ نشود چاره‌یی‌ هم‌ برایش‌ پیدا نمی‌شود. با کنار زدن‌ پرده‌ و مطرح‌ کردن‌ وجود آزار جنسی‌ در حوزه‌ عمومی‌، خودبه‌خود نحوه‌ برخورد با آن‌ و قوانین‌ مربوط‌ به‌ مجازات‌ خاطیان‌ مطرح‌ می‌شود. درحالی‌ که‌ باقی‌ ماندن‌ چنین‌ مسائلی‌ در حوزه‌ خصوصی‌ آنها را همچنان‌ دور از دسترس‌ نگه‌ می‌دارد و مخفی‌ ماندن‌ آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ جامعه‌یی‌ مانند ایران‌ به‌ نیرویی‌ برای‌ رشد و وسیع‌تر شدن‌ دامنه‌ آن‌ تبدیل‌ می‌شود. شاید به‌ همین‌ علت‌ است‌ که‌ دکتر اقلیما، بدون‌ وجود آمار دقیقی‌ در این‌ زمینه‌، شیوع‌ آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ ایران‌ را چند برابر کشورهای‌ پیشرفته‌ می‌داند.
دکتر سعیدی‌، علاوه‌ بر وجود چنین‌ فواصلی‌ و تاؤیر آن‌ در بروز نابسامانی‌های‌ رفتاری‌ در حوزه‌ مسائل‌ جنسی‌، به‌ وجود نوعی‌ «بحران‌ رابطه‌» در جامعه‌یی‌ مانند جامعه‌ ایران‌ اشاره‌ می‌کند. به‌نظر وی‌، با بحث‌ درباره‌ شیوه‌ برقراری‌ ارتباط‌ سالم‌ در محیط‌ کار که‌ در حوزه‌ روانشناسی‌ قرار می‌گیرد، می‌توان‌ بحث‌ آزار جنسی‌ در محیط‌ کار را بررسی‌ کرد: «در جامعه‌یی‌ مانند جامعه‌ ما که‌ روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شود، زنانی‌ که‌ وارد محیط‌ کار می‌شوند درست‌ نمی‌دانند که‌ باید در محیط‌ کار چه‌ رابطه‌یی‌ برقرار کنند. به‌ نظر سعیدی‌ این‌ بحران‌ مختا جامعه‌ ایران‌ نیست‌ و می‌گوید: در کشورهای‌ پیشرفته‌ هم‌ «بحران‌ رابطه‌» وجود دارد و روانشناسان‌ تلاش‌ می‌کنند، با برگزاری‌ جلسات‌ مشاوره‌ دسته‌جمعی‌، افراد جامعه‌ را تشویق‌ کنند مشکلاتشان‌ را در برقراری‌ روابط‌ با دیگران‌ بیان‌ کنند تا ضمن‌ حل‌ آنها چگونگی‌ برقراری‌ روابط‌ مناسب‌ را بیاموزند. «بحران‌ رابطه‌» مختا محیط‌های‌ کاری‌ نیست‌ بلکه‌ در روابط‌ دوستانه‌ جوانان‌ با یکدیگر هم‌ این‌ بحران‌ وجود دارد. بسیاری‌ از دختران‌ و پسران‌ واقعا نمی‌دانند یک‌ رابطه‌ مطلوب‌ چیست‌ و چه‌ ویژگی‌هایی‌ دارد.
شاید بتوان‌ نظام‌ اداری‌ حاکم‌ بر محیط‌های‌ کاری‌ را در گستردگی‌ آزار جنسی‌ مقصر دانست‌. ساختار هرم‌وار حاکم‌ بر سازمان‌های‌ دولتی‌ و خصوصی‌ بطور خودکار شرایطی‌ را فراهم‌ می‌آورد که‌ زمینه‌ساز بسیاری‌ سوءاستفاده‌ها ازجمله‌ آزار جنسی‌ می‌شود.
دکتر سعیدی‌ می‌گوید: «بد نیست‌ کمی‌ به‌ شکل‌ روابط‌ سازمانی‌ بپردازیم‌. سازمان‌های‌ اداری‌ با ساختار سلسله‌مراتبی‌ خود نوعی‌ نابرابری‌ ایجاد می‌کنند که‌ در آن‌، یکی‌ پایین‌دست‌ و دیگری‌ بالادست‌ می‌شود. حس‌ رقابت‌ از بین‌ می‌رود و پایین‌دست‌ها پاسخگوی‌ بالادست‌ها هستند. در کشورهای‌ پیشرفته‌، سازمان‌ها از شکل‌ هرم‌گونه‌ خارج‌ و تخت‌ )ل‌ضف‌ظ‌( می‌شوند و بدنه‌ سازمان‌ بطور بی‌واسطه‌ با راس‌ ارتباط‌ برقرار می‌کند و صدای‌ هرکس‌ در هر رده‌یی‌ که‌ باشد شنیده‌ می‌شود. اما اگر در محیط‌های‌ کار فعلی‌ کسی‌ ببیند که‌ آن‌ موقعیتی‌ که‌ نظام‌ حاکم‌ بر آن‌ سازمان‌ پدید آورده‌ می‌تواند به‌ شکلی‌ زورگویی‌ کند، وسوسه‌ می‌شود از اقتدار خود استفاده‌ کند».
دکتر اقلیما احتمال‌ بروز آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ را در مورد زنانی‌ که‌ شوهر خود را از دست‌ داده‌اند یا از شوهر خود جدا شده‌اند بیشتر می‌داند، چون‌ به‌دلایل‌ متعدد در جامعه‌ ما به‌ این‌ قشر زنان‌ بیش‌ از دیگران‌ تعرض‌ می‌شود. دختران‌ مجرد و زنان‌ متاهل‌ هم‌ به‌ترتیب‌ در رده‌های‌ بعد قرار می‌گیرند.
دکتر سعیدی‌ نیز به‌ لزوم‌ بررسی‌ رضایت‌ شغلی‌ در محیط‌های‌ کاری‌، که‌ بی‌ارتباط‌ به‌ مقوله‌ آزار جنسی‌ نیست‌، اشاره‌ می‌کند و می‌گوید: «بررسی‌ میزان‌ رضایت‌ شغلی‌ در سال‌های‌ گذشته‌ فقط‌ در چارچوب‌ مسائل‌ مالی‌ و حقوقی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌، درحالی‌ که‌ در الگوهای‌ پیشرفته‌ سازمانی‌ تلاش‌ می‌شود رضایت‌ شغلی‌ نه‌ فقط‌ در حیطه‌ میزان‌ دستمزد بلکه‌ در زمینه‌ ایجاد امنیت‌ و حس‌ رقابت‌ و نیز شرایط‌ مناسب‌ در محیط‌ کار تامین‌ شود.»
بهترین‌ راهکار کدام‌ است‌
بی‌شک‌ مبارزه‌ با گسترش‌ آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کاری‌ به‌ گذشت‌ زمان‌ و تغییرات‌ ریشه‌یی‌ فرهنگی‌ در ذهن‌ جامعه‌ نیاز دارد.
دکتر اقلیما آزار جنسی‌ در محیط‌ کار را حاصل‌ فقر فرهنگی‌ و روابط‌ نادرست‌ زن‌ و مرد در جامعه‌ می‌داند که‌ بخشی‌ از آن‌ ناشی‌ از جداسازی‌های‌ جنسی‌ از کودکی‌ تا بزرگسالی‌ است‌. اقلیما چاره‌ کار را در کوتاه‌مدت‌ رفع‌ مشکل‌ بیکاری‌ و ایجاد فرصت‌های‌ شغلی‌ بیشتر و پرداخت‌ کمک‌هزینه‌ زندگی‌ به‌ بیکاران‌ می‌داند. به‌نظر او، اگر فرصت‌ شغلی‌ به‌ اندازه‌ کافی‌ وجود داشته‌ باشد، لزومی‌ ندارد زنان‌ برای‌ حفظ‌ شغلی‌ که‌ به‌سختی‌ به‌دست‌ آورده‌اند به‌ چنین‌ خواسته‌هایی‌ تن‌ دهند. همچنین‌ پرداخت‌ حقوق‌ در دوره‌ بیکاری‌ وحشت‌ بیکاری‌ را در افراد جامعه‌ از میان‌ می‌برد. اما دکتر سعیدی‌ با چنین‌ راهکاری‌ موافق‌ نیست‌. به‌ اعتقاد وی‌، راهکارهای‌ مبارزه‌ با آزار جنسی‌ وارد کردن‌ مسائل‌ جنسیتی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌، بازسازی‌ روابط‌ سازمانی‌ و کمک‌ به‌ بهبود روابط‌ افراد جامعه‌ بویژه‌ روابط‌ زنان‌ و مردان‌ است‌.
او ایجاد فرصت‌های‌ شغلی‌ بیشتر و حمایت‌ دولت‌ از بیکاران‌ را کارساز نمی‌داند و می‌گوید: «در دنیای‌ جدید که‌ بشدت‌ به‌ سمت‌ تخصاگرایی‌ و مهارت‌ پیش‌ می‌رود، افراد براحتی‌ نمی‌توانند شغل‌ خود را عوض‌ کنند، حتی‌ اگر فرصت‌های‌ شغلی‌ در جامعه‌ زیاد باشد. نظام‌ اجتماعی‌ امروز به‌خودی‌خود اشتغال‌ را موقت‌ و ناامن‌ کرده‌ است‌، حال‌ اگر فرار از آزار جنسی‌ را هم‌ بر عوامل‌ موقت‌ بودن‌ مشاغل‌ و جابه‌جا شدن‌ افراد شاغل‌ بیفزاییم‌، دیگر زندگی‌ خیلی‌ سخت‌ می‌شود.»
وی‌ می‌افزاید: «کمک‌های‌ دولتی‌ به‌ بیکاران‌ هم‌ دارد کم‌کم‌ از میان‌ می‌رود. کشورهایی‌ که‌ زمانی‌ به‌ پیروی‌ از چنین‌ سیستمی‌ در کشورشان‌ می‌بالیدند به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ چنین‌ کمک‌هایی‌ به‌ از میان‌ رفتن‌ انگیزه‌ می‌انجامد و جوانان‌ را منفعل‌ می‌کند».
دکتر سعیدی‌ نیز تشکیل‌ تشکل‌های‌ غیردولتی‌ برای‌ انتقال‌ این‌ مباحث‌ از حوزه‌ خصوصی‌ به‌ حوزه‌ عمومی‌ و فراهم‌ آوردن‌ امکان‌ بحث‌های‌ گروهی‌ را بهترین‌ راهکار می‌داند.
دست‌های‌ کم‌توان‌ قانون‌
حال‌ باید دید قانون‌ چگونه‌ با آزار جنسی‌ همچون‌ واقعیتی‌ اجتماعی‌ برخورد می‌کند. آیا قوانین‌ مدنی‌ موجود با غالب‌ بودن‌ نگاه‌ سنتی‌ به‌ زنان‌ هنوز او را در حصار دیوارهای‌ خانه‌ می‌بیند و علاقه‌یی‌ به‌ پرداختن‌ به‌ حقوق‌ زن‌ شاغل‌ ندارد?
زهره‌ ارزنی‌، وکیل‌ پایه‌ یک‌ دادگستری‌ و فعال‌ حقوق‌ زنان‌، با تاکید بر وجود آزار جنسی‌ در محیط‌های‌ کار می‌گوید: «موکلی‌ داشتم‌ که‌ قربانی‌ آزار جنسی‌ در محیط‌ کار بود، دختری‌ جوان‌ و تازه‌کار که‌ مدیرعامل‌ شرکتی‌ که‌ در آن‌ کار می‌کرد به‌ او آزار جنسی‌ می‌رساند، اما به‌دلیل‌ ناتوانی‌اش‌ در ارائه‌ مدارکی‌ برای‌ اؤبات‌ ادعایش‌ از پیگیری‌ شکایت‌ بازماند. واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ با وجود فراوانی‌ آزار جنسی‌ آمار شکایت‌ها بسیار پایین‌ است‌».
ارزنی‌ در ادامه‌ می‌افزاید: «شکایت‌های‌ لفظی‌ فراوانند، اما شکایت‌ قانونی‌ در مواردی‌ از این‌ دست‌ به‌ندرت‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. چهار دلیل‌ عمده‌ در توجیه‌ این‌ سکوت‌ وجود دارد. یکی‌ برای‌ حفظ‌ آبروست‌. تابو بودن‌ طرح‌ مسائل‌ جنسی‌ در جامعه‌ ما بیش‌ از هرچیز باعث‌ می‌شود این‌ قبیل‌ مسائل‌ در پس‌ پرده‌ بماند، چه‌ برسد به‌ اینکه‌ جرمی‌ اتفاق‌ بیفتد و شکایتی‌ مطرح‌ شود، مخصوصا اگر شاکی‌ یک‌ زن‌ باشد. متاسفانه‌ در مواردی‌ هم‌ که‌ شکایت‌ عنوان‌ شده‌ اغلب‌ این‌ خود زن‌ است‌ که‌ در جامعه‌ متهم‌ می‌شود.
معمولا برخورد جامعه‌ با زنی‌ که‌ آسیب‌ جنسی‌ دیده‌ باشد این‌ است‌ که‌ قبل‌ از آنکه‌ به‌ شکایت‌ توجه‌ شود، خود زن‌ مقصر و گشاینده‌ راه‌ تعرض‌ شناخته‌ می‌شود و ناعادلانه‌ شاکی‌ به‌ متهم‌ تبدیل‌ می‌شود.» وی‌ دومین‌ دلیل‌ را تنگناهای‌ اقتصادی‌ و ترس‌ از دست‌ دادن‌ کار می‌داند که‌ حتی‌ در مواردی‌ حاصل‌ آن‌ رضایت‌ اجباری‌ و تن‌ دادن‌ به‌ روابط‌ جنسی‌ در محیط‌ کار است‌. وی‌ می‌افزاید: «سومین‌ دلیل‌ دشوار بودن‌ اؤبات‌ ادعاست‌. برای‌ اؤبات‌ چنین‌ اتهامی‌، قربانی‌ باید یا شاهد داشته‌ باشد یا مدارک‌ محکمی‌ ارایه‌ دهد. آخرین‌ دلیل‌ مردانه‌ بودن‌ محیط‌های‌ دادرسی‌ از کلانتری‌ گرفته‌ تا دادگاه‌ و دادسراست‌. یک‌ زن‌ تنها در چنین‌ محیط‌های‌ مردانه‌یی‌ به‌سختی‌ می‌تواند کارش‌ را پیش‌ ببرد، ضمن‌ اینکه‌ مراحل‌ اداری‌ هم‌ بسیار طولانی‌ و خسته‌کننده‌ است‌ و از همه‌ دشوارتر برای‌ زن‌ آسیب‌دیده‌ تحمل‌ نگاه‌های‌ خردکننده‌یی‌ است‌ که‌ خاصیت‌ چنین‌ محیط‌هایی‌ است‌». اما اگر زنی‌ که‌ قربانی‌ آزار جنسی‌ شده‌، با وجود تمام‌ موانعی‌ که‌ سر راهش‌ قرار دارد، مصرانه‌ خواهان‌ پیگیری‌ شکایتش‌ شود، در این‌ صورت‌ باید چه‌ مراحلی‌ را طی‌ کند? زهره‌ ارزنی‌ مهمترین‌ و اساسی‌ترین‌ قدم‌ را اؤبات‌ جرم‌ می‌داند و می‌گوید: «سه‌ راه‌ برای‌ اثبات جرم‌ وجود دارد: یکی‌ اقرار متهم‌ است‌ یعنی‌ مجرم‌ یا فردی‌ که‌ به‌ زنی‌ آزار جنسی‌ رسانده‌ خودش‌ به‌ کرده‌اش‌ اقرار کند. بازجویان‌ کارکشته‌ اغلب‌ براحتی‌ چنین‌ اقراری‌ می‌گیرند، اما متاسفانه‌ فقط‌ در موارد حاد بازجویی‌ جدی‌ و فنی‌ صورت‌ می‌گیرد و مواردی‌ چون‌ آزار جنسی‌ جزو موارد حاد طبقه‌بندی‌ نمی‌شود، بلکه‌ با این‌ موارد بسیار سطحی‌ برخورد می‌شود. دومین‌ راه‌ اؤبات‌ جرم‌ شهادت‌ فردی‌ است‌ که‌ آزار جنسی‌ را دیده‌ باشد، شهادت‌ یک‌ زن‌ کافی‌ نیست‌ و باید دو زن‌ یا یک‌ مرد شهادت‌ دهند. در این‌ مورد، اؤبات‌ جرم‌ بسیار مشکل‌ است‌، چون‌ آزار جنسی‌ در محیط‌هایی‌ صورت‌ می‌گیرد که‌ شاهدی‌ وجود ندارد و سوم‌، وجود مدارک‌ محکمی‌ مانند صدای‌ ضبط‌شده‌، فیلم‌ یا عکس‌ است‌.» به‌ گفته‌ ارزنی‌، «قانون‌ در این‌ مورد بشدت‌ نقا دارد، زیرا اثبات‌ وقوع‌ آزار جنسی‌، که‌ معمولا در محیط‌های‌ بسته‌ و خلوت‌ انجام‌ می‌شود، برای‌ زنان‌ بسیار دشوار و حتی‌ غیرممکن‌ است‌، درصورتی‌که‌ با اصلاح‌ قوانین‌، قضات‌ می‌توانند با کمک‌ گرفتن‌ از شگردهای‌ بازجویی‌ خیلی‌ راحت‌ به‌ حقیقت‌ برسند.»


  

وبلاگ ارتباط نورانی

  

این و بلاگ به منظوراظهارارادت خالصانه وعرض حال معنوی شما وهمه محبین صا حب الامرحضرت مهدی(ع) درزمین به محضرایشان ایجاد شده است.

 آنچه که عرض خواهید نمود درقالب نامه هائی آسمانی وپرازمهر شما در معرض دید عموم عاشقان آن حضرت قرارمیگیرد .

 

 

http://ertebat-noorani.blogfa.com

 

 


  

 پیش از چشمان تو تاریخى نبود
 در ژنو
 از ساعتهایشان‏
          به شگفت نمى‏آمدم‏
 - هر چند از الماس گران بودند -
 و از شعارى که مى‏گفت:
          ما زمان را مى‏سازیم.
 دلبرم!
 ساعت‏سازان چه مى‏دانند
 این تنها چشمان تواند
 که وقت را مى‏سازند
          و طرح زمان را مى‏ریزند...
 
      (بلقیس و...)
 استاد عشق استعفا مى‏دهد
 بانوى من!
 سخنم را گوش مده‏
 که من‏
 درس عشق نمى‏گویم‏
 و سخنم بیشتر
 شطح و رؤیاست‏
          که من‏
 با کبریت بازى مى‏کنم‏
 و خودم را آتش مى‏زنم‏
          - چون کودکان -
 
 بانوى من!
 نوشته‏هایم را بها مگذار
 که من مردى‏ام‏
 که بر بستر باد، گندم مى‏کارم‏
 و بر بستر آب‏
          شعر.
 و از موسیقى دریا
 شمیم علفها
 و تنفس بیشه‏ها
          عشق مى‏سازم...
 
 به من گوش مده‏
 که من مردى‏ام‏
 که جهان را با واژگانم ویران کردم‏
 و رنگ دریا را
 رنگ افق را
 و برگ درختان را
          دیگرگون...
 
 گوش مده‏
 به روزنامه‏هایى که از من مى‏نویسند
 یا خبر فتوحاتم را مى‏گویند.
 که خود مى‏دانم‏
 افسانه پیروزى‏ام‏
          از مرمر و یاقوت سینه‏هاست...
 
 بانوى من!
 چگونه درس عشق بگویم‏
 درس اندیشه‏
 و آزادى چشمها و مژگانها
 و حال آن‏که‏
 من میراث‏دار
 سلاله وحشتم.
 از من چشم مدار.
 که من از اخبار جنگ خسته‏ام‏
 از اخبار عشق‏
 از اخبار دلاوریهایم.
 خسته‏ام‏
 از کاشتن دریا
 زیبا کردن زشتى‏
 برانگیختن مردگان.
 
 بانوى من!
 از من انقلاب چشم مدار
 که حس مى‏کنم‏
 آخرین انقلاب من‏
          تو بوده‏اى.
 
      (بلقیس و...)
 
 بلقیس‏
 سپاستان مى‏گویم‏
 سپاستان مى‏گویم‏
 دلبرم از پاى درآمد.
 اینک مى‏توانید
 بر مزار این شهید
          جامى بنوشید.
 
 بلقیس‏
 زیباترین شاه بانوى تاریخ بابل بود.
 بلقیس‏
 رعناترین نخل عراق...
 بلقیس!
 تو درد منى‏
 و درد شعر
 - وقتى که انگشتان بر تنش دست مى‏کشند -
 پس از گیسوان تو، آیا
          سنبله‏ها قد مى‏کشند؟
 اى نینواى سبز
 کولى طلایى رنگ من‏
 اى که موجهاى دجله‏
 بهاران‏
 زیباترین خلخالها را ارمغان تو مى‏کرد.
 بلقیس!
 تو را از پا درآوردند.
 این کدام امت عرب است‏
 که صداى قنارى را از پا مى‏اندازد؟...
 
 بلقیس!
 در فنجان قهوه ما
 مرگ نهفته است‏
 در کلید خانه ما
 در گلهاى باغچه ما
 در کاغذ روزنامه‏ها
 و در حروف الفبا
 اینک ما - بلقیس -
 دیگر بار به جاهلیت رفته‏ایم.
 به روزگار وحشیگرى‏
 اینک ما
 دیگر بار
 به روزگار بربرها برگشته‏ایم‏
 که سرودن‏
 کوچى است میان ترکش‏ها
 و کشتن پروانه‏ها،
          آرمان ماست...
 
      (بلقیس و...)
 
 
 آرامش‏
 حروف نام تو، فرش ایرانى است!
 چشمانت، دو پرستوى دمشقى‏
 که در فاصله دو دیوار مى‏پرند!
 قلب من کبوترى است‏
 که بر فراز دریاى دستهاى تو
          پرواز مى‏کند
 و در سایه دیوار
 آرام مى‏گیرد.
 
      (تمام کودکان جهان...)
 نامه‏هاى عاشقانه‏
 ... از من و تو کارى ساخته نیست!
 زخم‏
 با خنجرى که پیش رو دارد
 چه کند؟
 
 چشمان تو
 شب بارانى است‏
 که کشتى‏ها در آن غرق مى‏شوند
 و تمام نوشته‏هاى مرا
 در آینه‏اى بى‏خاطره‏
 بر باد مى‏دهند!...
 
      (تمام کودکان جهان...)
 گزارش محرمانه از سرزمین مُشت‏
 دوستان!
 شعر به چه کار مى‏آید
 اگر نتواند جار عصیان باشد؟
 شعر به چه کار مى‏آید
 اگر نتواند به وقت نیاز، آتشفشانها را بیدار کند؟
  شعر به چه کار مى‏آید
 اگر تاج از سر ستمگران برنگیرد؟
 
    

نزارقبانی


  

چشم گلها باز شد
سال نو آغاز شد
بوی گل می آید


شاپرک هم امروز
با دو بالش پیروز
  سوی گل می آید

        
جامه بر تن نو کن
غصه ها دور افکن
از شکوفه پر کن
دامن هر برزن


دیده بر دل افکن
زنگارش برگیر


تا کنی آیینه
چهره ی هر تصویر


خنده بر لب بگذار
با وجودت بسیار


روشنایی پیش کن
خنده بر درویش کن
روزگارت نو باد
مستدامت بنیاد


روزگارت پیروز
همه روزت نوروز


  

سلام دوستان سال نو مبارک !

امیدوارم سال خوبی داشته باشید، تو این سال جدید من رو هم دعا کنید.


  
توجه و حرکت به سمت و سوی اهداف بزرگ مکتب عاشورا و آموزه های آن و غافل نشدن از علل و انگیزه های قیام سالار شهیدان(ع)، از جمله موضوعاتی است که در حیطه مباحث آسیب شناسی فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. اینکه آیا محافل سوگواری و مراسم عزاداری کنونی تا چه اندازه در مسیر آن اهداف قرار دارند و از چه ضعف ها و کاستی هایی رنج می برند، پرسشی است که پاسخ آن نیازمند تأمل جدی است. اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد، آنگاه آیین نکوداشت کنونی را با آن سنجید و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد.
علل و انگیزه های حماسه کربلا را می توان در سه محور عمده طبقه بندی کرد:
۱- احیای ارزش های انسانی و اخلاقی
۲- احیای ارزش های دینی و اسلامی
۳- احیای ارزش های عرفانی و معنوی
بررسی و تحلیل فشرده این سه محور را پی می گیریم تا میزان انطباق آنچه در مراسم عزاداری اکنون هست با آنچه باید باشد، مشخص شود.
احیای ارزش های انسانی- اخلاقی
منظور از ارزش های انسانی- اخلاقی، گروهی از خصلت ها و محاسن اخلاقی است که به حکم عقل و فارغ از دین خاصی، هر انسانی ملزم به رعایت آنهاست. هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد؛ خصلت هایی که تمامی انسان ها در هر سرزمینی زیست کنند و در هر زمانی به سر برند، آن را بزرگ می شمارند و زبان به مدح و ثنای کسانی که آنها را مراعات می کنند و برای احیا و توسعه آنها می کوشند، گشوده و آنان را که چنین ارزش هایی را لگدمال می کنند، مورد نکوهش و شماتت قرار می دهند. عدالت طلبی، آزادگی، حق جویی، عزت خواهی و ذلت گریزی از جمله این خصلت هاست که همه انسان ها بدان ارج می نهند. به گواهی مستندات تاریخی و روایی، از جمله علل و انگیزه های شکل گیری نهضت عاشورا، احیای همین ارزش ها بود و از این رو، هر انسان منصفی- هر چند غیرشیعه و غیرمسلمان- در برابر عظمت حماسه خونین کربلا سر تعظیم فرود می آورد و آفرینندگان آن را تحسین می کند. در عاشورا، ارزش های انسانی موج می زند و هر قطعه ای از آن، گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدیدآورندگان آن است. عاشورا ملاک و معیار انسانیت را آشکار می کند و مرز میان آدم و دیگر جانداران را مشخص می کند.
«یا شیعه آل ابوسفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم»
« ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت هراسی به دل راه نمی دهید، در دنیای خود آزاده باشید.» شعار سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا این است:«الموت اولی من رکوب العار والعار اولی من دخول النار؛ مرگ سزاوارتر از پذیرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش» . امام حسین(ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشکر دشمن می فرماید: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الدّله و هیهات منا الذّله» . اینها شعارهای بزرگی است که تا ابدیت می تواند شعار و پرچم حرکت هر جامعه ای باشد.
در سخن دیگر امام فرمود: «موت فی عز خیر من حیاه فی ذل» ؛ «مرگ در عزت بهتر از زندگی در ذلت است» و با این وسیله عزت و ذلت را ملاک انتخاب حیات و موت اعلام کرد. امام حسین(ع) در بیان شرایط حاکمیت سیاسی و رهبری جامعه، «القائم بالقسط» (قیام به قسط و عدالت خواهی) را مطرح کرد. لذا در زیارت اول ماه رجب در برابر ضریح شریف آن بزرگوار که قرار می گیری، گواهی می دهی: «اشهد انک قد امرت بالقسط والعدل و دعوت الیهما» ؛ «شهادت می دهم که تو به دادگری و عدالت فرمان دادی و دعوت کردی» .
این است که می توان گفت: «اساس عاشورا بر عدالت و آزادی و احیای کرامت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا برای پاسداری و انتقال این پیام به نسل های آتی است. به گفته شهید مطهری«کلید شخصیت امام حسین(ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ایستادگی است.»
این رمز شخصیت باید در مراسم عزاداری متبلور باشد تا در درون جامعه، احساس شخصیت و بزرگواری ایشان تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه ای و جنگ نرم افزاری، یکی از مهم ترین چالش های اجتماعی را مسأله هویت تشکیل می دهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشوراست. هیأت های عزاداری در کنار مرثیه و احساس حزن و اندوه، باید بزرگی شخصیت امام حسین(ع) را به یاد آورند و با آموختن این درس از عاشورا، احساس خودباوری را در خود تقویت کنند. بزرگ ترین سرمایه یک جامعه آن است که در خود، احساس شخصیت و خودباوری کند و نسبت به اجتماع های دیگر، حس استغنا و بی نیازی داشته باشد. اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خود را ببازد، هیچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملت های دیگر جذب خواهد شد. این خودباختگی است که به قول مرحوم مطهری در جامعه ما وجود دارد. عیب بزرگ جامعه ایرانی آن است که به حماسه ها و ارکان شخصیت ملی و دینی خود پایبند نیستیم و در مقابل عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خط دیگران تسلیم می شویم.
فرهنگ عاشورا، باید هویت بخش جامعه باشد. رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حس قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا کند. در این صورت است که جامعه می تواند به راحتی بحران هویت را پشت سر گذارد.
احیای ارزش های دینی- اسلامی
از دیگر علل و انگیزه های حماسه خونین کربلا که در سیره حسینی موج می زند، احیای سنت های دینی است که در عصر امویان، به ویژه یزیدبن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردی فاسق، شرابخوار و قاتل انسان ها بود و شخصیتی چون سیدالشهدا(ع) که پرورده دامن های پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود، نمی توانست با او سازش کند.
هدف قیام و دعوت امام حسین(ع) بازگشت به اسلام زمان امیرمؤمنان(ع) و احیای سیره و روش حکومت پیامبراکرم(ص) بود. عدالت طلبی و آزادی خواهی آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیای ارزش های انسانی _ اخلاقی از آن یاد شد، در پرتو احیای ارزش های دینی و اسلامی متجلی می شود. در واقع ارزش های انسانی و اخلاقی در دامن آموزه های دینی و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد می کنند و بارور می شوند.
این کتاب و سنت است که محدوده و مصداق های عدل و آزادی و آزادگی را تعیین می کند و عدالت و آزادگی واقعی را آموزش می دهد. لذا در سخنان حضرت اباعبدالله(ع)، ارزش های انسانی در کنار آموزه های دین مطرح می شود. در نامه ای به برادر خود محمد حنیفه تاکید کرد:« من از روی تکبر و خودخواهی و برای افساد و ستم خروج نکردم؛ قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است. من به عنوان یک مصلح در امت جدم قیام کردم. قصدم آن است که سیره رسول خدا(ص) و علی مرتضی(ع) را احیا کنم .»
امام (ع) بر این باور بود:« در شرایطی که به حق عمل نمی شود و کسی از باطل رویگردان نیست، مومن باید لقای پروردگارش را بر چنین زندگی ای ترجیح دهد» و در روز عاشورا عملا این ضرورت را به همگان نشان داد. از این رو، در زیارت مخصوص اربعین گفته می شود:«فأعذر فی الدعاء و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله .»
«پروردگارا گواهی می دهم که ابا عبدالله(ع) در دعوت خویش جایی برای عذر و بهانه باقی نگذاشت و از خیرخواهی دریغ نکرد. جان خود را در راه تو هدیه کرد تا آنکه بندگانت از نادانی و سرگردانی گمراهی رهایی یابند .»
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مکتب خونین حسین(ع) برای احیای همین اهداف است. در زیارت و سوگواری و در مرثیه و روضه، عاشقان سیدالشهداء(ع) باید با این آرمان های بلند آشنا شوند و هرساله تجدید بیعت کنند. سر آنکه این اهداف در زیارتنامه های آن حضرت- که از زبان اولیای معصوم الهی(ع) نقل شده است- تکرار می شود، یادآوری و تأکید پیروان بر این خط سیر و این شاخص هاست. در زیارتنامه ای که جابر جعفی از امام صادق(ع) روایت می کند، چنین نقل شده است:
« اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت الملحدین وعبدت الله حتی اتیک الیقین.»
جملاتی با مضامین بالا که همگی تاکید بر جنبه های احیای احکام و فرایض اسلامی در سایه قیام حسین(ع) دارند، در بسیاری از زیارتنامه های مستند و معتبر وجود دارد و نشانگر اهمیت توجه به این ابعاد در قیام کربلاست. حالا اگر قرائت کننده زیارت، تنها الفاظ را زمزمه کند، ولی از این مفاهیم عاری باشد، همچون کالبد بی روحی می شود که نمی توان از او حرکت و تلاشی را انتظار داشت. هر رفتار کاری که به نام سیدالشهداء(ع) زینت می یابد و در مسیر گرامیداشت عزیزان خونین کربلاست، باید در کنار گریه، مرثیه و روضه، این اهداف امام حسین(ع) را آموزش دهد و مردم- به خصوص جوانان- را با آموزه های کتاب و سنت آشنا کند. مجالس مذهبی سوگواری باید دانشگاهی باشد که پیام وحی را به شکلی گویا و رسا در اختیار عموم مردم قرار دهد. چگونه می توان جامعه ای را که بیگانه با مفاهیمی دینی است و فرایض دین همچون نماز، زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از مکر، حیا و پاکدامنی، انفاق و دستگیری از فقرا در آن کم رنگ است، جامعه ای پیرو امام حسین(ع) نامید؟ در حالی که حسین بن علی(ع) برای اقامه این فرایض و عینیت اجتماعی آنها جان خود را تقدیم کرد و با اهدای خون خود و عزیزانش و اسارت اهل بیتش و گرفتار شدن به بزرگ ترین مصیبت ها، نشان داد که آنچه از جان شخصیتی معصوم و ولی الله، مهم تر است، اساس اسلام و ارکان آن است. محافل سوگ و انس شیعیان نیز در مسیر این اهداف باید قرار گیرد تا تمامی عزاداران بر این نکته واقف شوند که عزاداری و گریه و اشک، مقدمه ای است برای تحقق عملی اسلام در ارکان نظام اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و در نظام شخصیتی و خانوادگی تمامی مردم، این فلسفه اساسی نهضت عاشوراست. جامعه تبعیض آلود، جامعه فاسد، جامعه ای که در آن مردم به دو گروه فقیر و غنی تقسیم می شوند و حق فقیران به آنان داده نمی شود، آیا می تواند خود را حسینی بنامد؟ در حالی که شعیب بن عبدالرحمان گوید: روز عاشورا بر پشت حسین بن علی(ع) اثری مشاهده شد. از زین العابدین(ع) پرسیدند:«این نشانه چیست؟»، امام(ع) فرمود:« هذا ماکان ینتقل الجراب علی ظهره الی منازل الأرامل و الیتامی و المساکین»؛«این اثر انبان هایی است که بر پشت حمل می کرد و به خانه های زنان بی شوهر و یتیمان و مسکینان می رساند.»
احیای ارزش های معنوی- عرفانی
سومین لایه از انگیزه ها و فلسفه قیام عاشورا که مراسم عزاداری باید با عطر آن معطر شود و در بحث آسیب شناسی، توجهی جدی را می طلبد، هسته مرکزی این نهضت را تشکیل می دهد و سنگ بنای آن شمرده می شود. عشق به معبود و نزدیکی به خدا، اساس عاشوراست؛ همه چیز را فدای دوست کردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن. عاشورا دریای مواج عشق بازی حسین است با محبوبش؛ در بیابان تفتیده نینوا، در میان دریای خون و برق شمشیرها و شیهه اسبان و ناله کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایی می کند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زنده داری است.
عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر عمر سعد به سمت خیمه های امام حسین(ع) حمله ور شد، سیدالشهدا(ع) برادر خود عباس بن علی(ع) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد:« امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید، باشد که شبی دیگر را برای پروردگار خویش نماز گزاریم و دعا و استغفار کنیم. تنها خدا می داند که من چقدر عاشق خواندن نماز برای او و تلاوت کتاب او و زیادی دعا و استغفار هستم .»
خطبه آن حضرت در شب عاشورا در میان تعدادی اندک از یاران و هزاران نفر دشمن نیز، مملو از گوهرهای معنوی و دلرباست که تابلویی عظیم از بزرگی روح و معرفت را به تصویر می کشد.
عاشوراییان ما، باید عاشورا را این چنین بشناسند و تلاش کنند در حد توان- هر چند اندک- به این اهداف خود را نزدیک کنند.
خلاصه سخن آن است که اگر نظام سیاسی جامعه، پیام خود را از عاشورا می گیرد و اگر مدیریت سیاسی، برگرفته از اهداف حسینی است، نمی تواند نسبت به اهداف بالا، بی توجه باشد. امام حسین(ع) اگر موفق به تشکیل دولت می شد، قطعاً احیای ارزش های انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه راهبردی و هدفمند تدریجی خود برمی گزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت می رسد، وظیفه اش دنبال کردن همان اهداف است.
پیروزی انقلاب اسلامی برای حرکت بیداری اسلامی، نقطه عطفی محسوب می شد. از آن پس توجه به ابعاد سیاسی اسلام و درس آموزی از وقایعی چون عاشورا، در میان مسلمانان جهان که یک الگوی موفق را نیز در برابر دیدگان خود مشاهده می کردند مورد توجه ویژه قرار گرفت.

  
پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهل بیت(ع) این فرهنگ عظیم انسانی، نیازمند صیانت و حفاظت بوده و هست، صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالت ها و عداوت ها، حفاظت از آسیب های دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشی عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظی و معنوی.
سئوالات مهمی در ارتباط با پاسداری از فرهنگ عاشورا مطرح است. از جمله اینکه:
۱- این مسئولیت سنگین بر دوش چه کسی نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهی وظیفه حراست از عاشورا و آرمان های بلند آن را دارد؟
۲- حراست و پاسداری چگونه انجام می شود و شیوه آن چیست؟
درباره سئوال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور می کند، آنکه، تنها کسانی عاشورا شناسانند که توانایی حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمان های آن را نمی شناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه می تواند پاسدار عاشورا باشد؟ کسانی که با شناختی عمیق و ایمانی محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند، وظیفه حفاظت و پاسداری از آن را بر دوش دارند. پس این مسئولیت بزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینی سنگینی می کند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیق تر بشناسند، آنگاه به پاسداری از آن و بازخوانیش برای مردم همت گمارند.
اما درباره پرسش دوم و چگونگی پاسداری از عاشورا، درجات و مراتب مختلفی را می توان در نظر گرفت، در درجه اول نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشت شهیدان نینوا، وظیفه ای مهم و سنگین است. این مسئولیتی است که در توان تمام مردم می باشد. اقامه مراسم عزا و برپایی خیمه های عزاداری سالار شهیدان ، به راه انداختن دسته جات و هیات ها و غیره، می تواند شکل های مختلفی از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضروری است و نشانه ای از تقوا و تعظیم شعائر الهی و عبادتی بزرگ است که از بهترین و برترین عبادات شمرده می شود. البته مرحله دوم مسئولیت حفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسداری از اهداف و آرمان های آن است و توده های مردم، به ویژه جوانان را با محتوای واقعی مصیبت نینوا آشنا می کند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است. آنان هستند که باید آسیب ها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظمای کربلا عمق بخشند. این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعت ها و انحرافات جاهلان و کوته فکران و تحریف دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از آسیب ها و آفت ها مصون نمایند.
«نبایسته های» فرهنگ عاشورا
«نبایسته ها» طیفی از مسائل و موضوعاتی را تشکیل می دهد که مراسم و محافل سوگواری باید از آنها منزه و مبرا باشند. مرزها و حدودی که باید توسط همگان از شرکت کنندگان و آحاد معمولی مردم تا بانیان و دست اندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیه سرایان و مرثیه خوانان و غیره مراعات گردد و کسی اجازه تخطی از آن را به خود ندهد. این مرزها و خط های قرمز شرعی - عقلی، پاره ای جنبه عملی و رفتاری دارد و پاره ای از آنها بیشتر به جنبه های نظری و فکری ارتباط پیدا می کند.
آنچه در پی می آید، گزارشی مختصر از مهمترین این مرزهاست.
۱- پرهیز از محرمات الهی
عزاداری و سوگواری در رثای سیدالشهدا(ع) علاوه بر اندیشه  ای که آن را به عصر صفویه نسبت می دهد، از ضروریات مذهب اهل بیت (ع) است. طبق روایاتی متواتر، نکوداشت حادثه عاشورا و مصیبت کربلا،  عبادتی بزرگ و به گفته امام خمینی (ره) از راه های نزدیکی به خداوند شمرده می شود. ولی شرط اولیه این عبادت بزرگ، پرهیز از محرمات الهی در انجام دادن آن است. مراسم عزاداری چنانچه آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمی توان برای آن چندان ارزشی قائل شد. براساس مبانی دینی، هدف، توجیه کننده وسیله نیست و تنها با استفاده از روش ها و ابزارهای مجاز و مشروع است که برگزاری مجالس و مراسم عزاداری عبادت شمرده می شود و این محافل را به اهداف والای نهضت کربلا نزدیک می کند. «انما یتقبل الله من المتقین» (مائده/۲۷) آن هنگام که فرزندان آدم قربانی شدند و قربانی یکی پذیرفته و از آن دیگری مردود شد. هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران می پذیرد. این سخنی است که در همه جا، ساری و جاری است. تمامی دست اندرکاران مجالس عزاداری امام حسین(ع) وظیفه خود بدانند که احکام فقهی و شرعی مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، دارای آثار ارزشمند معنوی باشد و بوی و عطر حسینی بگیرد. چگونه می توان در رثای سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولی مراسم او را با ارتکاب گناه سرپا نگه داشت. در حالی که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق این گونه در میان می گذارد:
«یا فرزدق، ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمان، و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقراء و المساکین و انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه والجهاد فی سبیل الله تکون کلمه الله هی العلیا»
«امویان پیروی شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کرده اند. در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب می نوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما می برند و من از هر کس دیگر سزاوارترم که به یاری دین و عزت بخشی شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمه الله» سرفراز و برافراشته شود.»
وقتی روح قیام حسینی، مبارزه با اطاعت شیطان و فساد و گناه و چپاول دارایی مستمندان است، چگونه می تواند مجالس نکوداشت آن، همراه با پیروی شیطان و تخلف از دین باشد، حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع برپا شود و هزینه های آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کم کاری، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات، تأمین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومی و چپاول بیت المال، خیمه حسینی برافراشته گردد، آیا می  تواند وسیله تقرب الی الله باشد؟
اگر مرثیه خوانان به اسم سبک جدید و نوآوری، به سراغ سبک های نامشروع بروند، چگونه می تواند طاعت محسوب شود؟
طبق این معیار است که براساس مبانی فقهی، اگر صدای بلندگوی مجالس، مزاحمت برای دیگران فراهم آورد، اگر عزاداری به گونه ای باشد که ضرر جسمی قابل ملاحظه ای برای فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیه سرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخی و قابل قبول، به قصه پردازی مشغول شوند و به هدف جلب و راضی نگه داشتن مخاطب و پرکردن مجلس و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنی روی آورند، در این قبیل موارد چگونه می توان مشروعیت این اعمال را تأیید کرد، تا چه رسد به پذیرش آنها نزد خداوند؟
آیا وظیفه گروه های گرداننده و برپا کننده محافل حسینی آن نیست که به متون معتبر و مستندهای صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات تاریخی خود از واقعه کربلا را بالا ببرند و با تحقیق و تتبع، به این حرفه ارزشمند مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگی جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بعد تاثیرگذاری و اهمیتی که مجالس سوگواری دارد، در جهت سامان دهی ناهنجاری هایی که ذکر شد اقداماتی انجام دهند؟ به نظر می رسد: همچنان که در سایر رشته های هنری و فرهنگی، دست اندرکاران و تولیدکنندگان این آثار، آموزش کافی می بینند، می توان مراکزی آموزشی به وجود آورد تا افراد دست اندرکار همچون شاعران و مداحان و نویسندگان و روضه خوانان و... به طور تخصصی اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربی و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و همچنین احکام فقهی مرتبط با عزاداری و احادیث و روایات این باب و مطالب هنری و اخلاقی لازم برای این رشته ها، به هر چه بهتر و با شکوه تر برگزار شدن مجالس عزاداری امام حسین (ع) کمک کنند. آنها باید خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران  آن را بهتر معرفی کنند.
۲- سست کردن پایه های اجتماعی مذهب و دین
یکی دیگر از «نبایسته های رفتاری» در مراسم عزاداری، پرداختن به کارهایی است که پایه های اجتماعی دین را سست و تضعیف می کند و آموزه های دینی را در چشمان دوست و دشمن موهن و لرزان جلوه می دهد. یکی از مرزهای فقهی سوگواری برای سالار شهیدان (ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود. رفتارهای موهن ممکن است، با صرف نظر از وهن انگیز بودن، خود، فی نفسه، نیز حرام باشند و ممکن است خودشان، بدون توجه به وهن انگیزی آنها، مباح و روا باشند. در هر حال وقتی شیوه  سوگواری و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضمامین القاء شده توسط مرثیه خوانان، به گونه ای باشد که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزه های دینی را غیرعقلانی و بی پایه و اساس معرفی کند، باید با حساسیت کامل از این امور اجتناب کرد. به قول حاجی نوری وقتی سخنران هر قصه و مطلب دروغ و راستی را با هم آمیخت و هر خبر بی پایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامی که مرتکب شده سبب وهن مذهب گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا می انجام که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است. به گفته شهید قاضی طباطبایی؛ یکی از مضرات این کار، هر چند از روی محبت نسبت به سیدالشهدا (س) باشد، آن است که دشمنان تشیع به خصوص وهابی مسلک ها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیح ها و انکار می کنند، چنانچه ابن تیمیه حرانی حنبلی ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا (ع) را به شام نبرده اند و از خاندان آن حضرت کسی را اسیر نکرده اند.
اگر مصلحانی چون حاجی نوری، یکصد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخی پدیده های عزاداری که موجب وهن می شود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمی و آگاهی افکار عمومی مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و در این عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فن آوری اطلاعات بشر را قادر ساخته، در زمانی بسیار اندک با استفاده از شیوه های نوین رسانه ای و نرم افزاری هر پیامی را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانی، هرگاه مطالبی بی پایه گفته یا نوشته شود، یا رفتاری ناصحیح و نامعقول از گروهی سر زند یا شعار و رثایی غلوآلود و شرک آمیز خوانده شود، فوراً این قبیل گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره می شود و زمینه را برای دشمنانی که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت (ع) و مسلمانان می باشند، فراهم می آورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیری را برجای خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است.
به ویژه در حال حاضر که در پی وقوع انقلاب اسلامی، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بین المللی به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین (ع) در خطر می بینند، آماده اند با هر بهانه ای سیل خروشان امواج تبلیغی خود را گسیل دارند و افکار عمومی جهانیان، به ویژه جوانان آرمان گرای مسلمان و حق طلب را که اکنون در بسیاری از مناطق حساس همچون لبنان و فلسطین به سوی اهداف حسین (ع) جلب شده اند را،  منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین (ع) مأیوس گردانند. براساس همین هوشمندی و زمان شناسی است که فقیهان بزرگی همچون امام خمینی(ره) عزاداری موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند. معمار جمهوری اسلامی با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنت های سابق باقی باشد و دستجات سینه زنی و نوحه خوانی به همان قوت خودش باشد و سینه زنی و نوحه خوانی ها را رمز پیروزی ملت می شمرد ولی هشدار می داد که قلمفرساها، با اسامی مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند. با این همه نسبت به جهات غیرشرعی عزاداری حساس بود و می فرمود: «ما و هیچ یک از دینداران نمی گوییم که با این اسم هر کس، هر کاری می کند خوبست.»
در همین ارتباط، از کارهای ناروایی که بسیاری از اوقات وهن مذهب را نیز در پی دارد و پرهیز از آن ضروری است، رقابت های ناسالمی است که گاهی میان دستجات عزاداری و هیأت های مذهبی بروز می کند و موجب دودستگی و پراکندگی می گردد،  چشم و هم چشمی در محافل سوگواری و عاشورائیان سم مهلک و کشنده ای است که اهداف عزاداری را زیر سؤال می برد و جوانان عاشق ابی عبدالله (ع) را دلسرد می کند.
۳- تحریف لفظی و معنوی عاشورا
از سرفصل های مهم نبایدهای عاشورا که در بحث آسیب شناسی، مهمترین بخش را تشکیل می دهد و به ابعاد مختلف فکری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط می شود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانی نسبت به آن است. اهمیت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند می خورد و تأثیری ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسی که با دقت بر روی واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفی کرد، شهید آیت الله مطهری است. از نگاه وی که به پیشتازی حاجی نوری در این موضوع تأکید دارد، اگر کاری کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلاً، آن مقصودی را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، این تحریف است. البته تحریف همچنان که در یک سخن عادی ممکن است رخ دهد، می تواند در یک موضوع بزرگ اجتماعی رخنه کند. تحریف هرچند، نباید اتفاق بیفتد و محکوم است ولی اگر در سخن عادی باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند و در مسیر اجتماعی انحراف ایجاد نمی کند. ولی اگر یک موضوع اجتماعی بزرگ تحریف شود، مثلاً تحریف کردن شخصیت ها، آنان که قولشان، عمل و خلقشان برای مردم نمونه و حجت است، خیلی خطرناک است. حادثه کربلا، حادثه ای بزرگ است که در تربیت و خلق وخوی ما اثر جدی دارد. حادثه ای که میلیون ها نفر و میلیون ها ساعت برای آن صرف می شود و مبالغ هنگفتی هزینه مادی آن می گردد، تحریف در چنین حادثه ای ضررهای جبران ناپذیر دارد.
درباره عوامل تحریف، استاد شهید مطهری از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازی به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد می کند پس از آن از عامل سومی به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاست یاد می کند، عاملی که موجب گشت استفاده از وسیله و ابزار هرچند نامقدس تجویز شود.
برای رسیدن به هدفی مقدس عده ای گفتند: گریستن بر امام حسین(ع) هدفی مقدس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن، هر کاری مجاز و رواست، در نتیجه افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند.
تحریف های معنوی حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف عالی، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیده اند. عده ای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضت حسینی را به گونه ای تفسیر کرده اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می کند و آن را دگرگونه جلوه می دهد یا اهداف آن را به گونه ای معرفی می کند که با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهش های عمیق علمی ناسازگار است. آنچه در پی می آید، گزارش گونه ای از این تحریفات است.
الف- عاشورا، کفاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوی که هدف اصلی قیام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه می دهد، پنداری است که بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و می گویند: امام حسین(ع) برای بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با استناد به روایاتی که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا(ع) را برمی شمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری می کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین می داند تمامی اهداف حسینی را به یک باره فراموش می کنند و نوعی اباحه گری را ترویج می کنند. شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح(ع) را فردی لقب می دهند که به دار آویخته شدن او را، کفاره معاصی امت او می پندارند.
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینی، کالبدی می شود، بی روح و بی خاصیت، بلکه وسیله و ابزاری می گردد، در دست کسانی که صددرصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفته اند. این تحریف هدف امام حسین(ع) را دقیقاً وارونه و برعکس می کند. اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعت خداوند و اقامه ارزش های دینی بود، در این تفسیر، کاملاً این اهداف منسوخ می شود و جای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری، بدون ذکر معارف دینی و احکام شرعی، می گیرد. در این تحریف، عاشورا، می تواند ابزاری گردد در دستان افرادی که از نظر شخصیت و چهره واقعی، تفاوتی با امویان و قاتلین امام حسین(ع) ندارند، کسانی که اگر در محرم ۶۱ هجری بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار می گرفتند. در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستندسازی دقیق و استفاده از گفته ها و روایات امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بی اساسی این تحریف برداشت گونه را برای عموم مردم آشکار گردانند.
ب- عاشورا، تکلیف خصوصی امام حسین(ع)
تحریف دیگری که چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا می پردازد و آن را وظیفه شرعی و تکلیف خصوصی سیدالشهدا(ع) معرفی می کند. طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا را قضیه ای بدانیم که از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام حسین(ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل و خود را قربانی و فدا کند. در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زیبر: «ان رسول الله(ص) قد امرنی بامر و انا ماض فیه؛ پیامبر(ص) مرا مأمور به فرمانی کرده که به دنبال آن می باشم» و سخن ایشان به محمد حنفیه «اتانی رسول الله(ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا‎/ پیامبر(ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند می خواهد مرا کشته ببینید »، می تواند مستند این برداشت قرار گیرد. همچنین روایات فراوانی که نشان می دهد، پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح، ابراهیم، ذکریا، عیسی، یوشع بن نون و پیامبر خاتم(ص) از وقوع قتل امام حسین(ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بوده اند. گویا حادثه کربلا، حادثه ای خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم(ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امام حسین(ع) چاره ای جز انجام دادن آن را نداشته است. این برداشت به ظاهر علمی و مستند، تحریفی ماهرانه است که به قول شهید مطهری(ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم می کند. وقتی گفته شد دستور خصوصی، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروی بودن، بیرون رانده شده و نشان داده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهی، اسلام دستور عمومی ندارد، تنها تکلیف خصوصی امام حسین(ع) بوده است که در برابر این ناهنجاری ها بایستد و جان فدا کند. خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین(ع) را از اسوه بودن می اندازد و نیروی حرکت و الگوی قیام را از ملت های عالم که می خواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایی یابند و به حق و عدالت و پاکی روی آورند، می گیرد.
منقولات تاریخی و روایات مستند این برداشت، که فرمان پیامبر(ص) را به امام حسین(ع) منعکس می کند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان کربلا خبر می دهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظفند در برابر بی عدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع کنند.
امام خمینی(ره) در همین زمینه می فرماید: حضرت سیدالشهدا(ع) به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت ظالم چه باید کرد و می فرماید:» عمل امام حسین، سلام الله علیه دستور است برای همه ،«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.»
ج- عاشورا و تحریف های نو
در بررسی تحریف های معنوی عاشورا، باید اذعان کرد دو تحریف پیش گفته، تحریف هایی بود که در دهه های گذشته و پیش از انقلاب اسلامی، جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط امام(ره) و فرزانگانی چون شهید مطهری، تا حدودی، زوایای پنهان آن تحریف و آسیب ها پدیدار گشت، هرچند خطر آنها را نمی توان صددرصد منفی شمرد و امکان بروز آنها با شیوه ها و قرائت هایی نوین وجود دارد،ولی در سال های اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پاره ای محافل و نشریات، زمزمه هایی به گوش می رسد که از تکوین نطفه هایی نو از تحریفات جدید خبر می دهد. امروزه با ادبیات متفاوت و گویش هایی نوین، مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان می شود که می تواند نشانگر برخی بیماری ها باشد.
این که اخیراً برخی افراد، عزاداری امام حسین(ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان می شمرند که مردم تا پیش از دوره صفویه برای نه گفتن به حکومت، به آن می پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امام حسین(ع) این آیین ها در خدمت حکومت قرار گرفت، این که میان امام حسین(ع) با تراژدی های افسانه ای همچون آنتیگونه و سیاوش مقایسه می شود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء می گردد، این که می گویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امام حسین(ع) خبری نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینه توزی و عنصر خشونت و خونریزی را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیرموهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست.» این که القاء می شود «پیامبر(ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهای همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد. این که، فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده می شود، این که پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین(ع) و جایگزینی آزادی به جای«اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر»داده می شود، این که برای قرن ها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلی جز تأثر و حزن ارزیابی نمی شود و مواردی از این قبیل، نشانه هایی از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبنده، با آسیب هایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرف اندیشی و نکته سنجی همه جانبه است.
آیا به راستی عاشورا جنبه های اساطیری و افسانه ای دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی که از شگفتی های حماسه کربلا آن است که تمامی خصوصیات و ویژگی های آن حادثه، با ذکر جزیی ترین مسایل در سینه تاریخ محفوظ است و متون تاریخی و روایی مستند، به طور دقیق این واقعیت را گزارش می کنند، البته ممکن است در برخی نوشتجات غیرمعتبر مطالبی مبالغه آمیز و اغراقی مطرح شده باشد که جنبه اسطوره ای داشته باشد ولی این دلیل نمی شود که این سند مقدس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانه ها مقایسه کنیم. به قول شهید مطهری، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم، نه این که به این تحریف دامن بزنیم.
عاشورا، توسط ولی مطلق الهی و عبد صالح و انسان کامل و معصومی چون سیدالشهداء(ع) و نه یک موجود اساطیری آفریده شد، برای آن که شاخص حرکت تعالی بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوی زندگی را نشان دهد. عاشورا دو چهره دارد، همچنان که در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبی ها و زیبایی ها موج می زند. چهره دیگر آن، زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی همچنان که درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن می کند، نمی تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام حسین(ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند، غافل باشد. شیعه تولی و تبری را یک جا دارد و از هیچ یک از این دو، به بهانه دیگری غافل نمی شود. امروزه هر چند کشندگان امام حسین(ع) جز نام ننگ، چیزی برای خود باقی نگذاشته اند، ولی نمی توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط فکر امویان بود و تا زمانی که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا(ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم می یابد. از این روست که در دعای ندبه می خوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا».
اسلام، هم جاذبه و هم دافعه دارد؛ نمی توان با نام مبارزه با خشونت منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت. اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست. تولی و تبری و خودی و غیرخودی از مباحث عمیق قرآنی است: «لاتجد قوما یؤمنون بالله والیوم الاخر یوادِّون من حادّ الله و رسوله و لوکانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم... اولئک حزب الله» ؛ (مجادله/۲۲)
«نمی یابی مومنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانی باشند که مخالفت با خدا و رسول او می کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند؛ اینها حزب خدایند» . از این روست که بر طبق روایات اهل بیت(ع) همچنان که سلام بر امام حسین(ع) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمود: «یابن شبیب ان سرّک ان تسکن الغرف المبنّیه فی الجنه مع النبی و آله فالعن قتله الحسین(ع)» .
«ای فرزند شبیب، اگر خشنود می شوی که در غرفه های بهشتی، در جوار پیامبر و آل او سکنی گزینی، قاتلان امام حسین(ع) را نفرین کن» . لذا کمتر زیارتی از زیارت های امام حسین(ع) را می توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد؛ با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم(ع) و اهل بیت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نیست.

  

آبدانه ی باران درسنگ رخنه می کند .

ابر کوه را می شکافد.

رود در حصار دیوارهای دره به رهایی جاری است و راهش را می یابد.


  

جوی که از کوهسار به دریا می رود

راه را، سنگ به سنگ ، لمس می کند

باران به هر کچا که ببارد تر می کند:

از بالاترین گرفته تا پست ترین را،

از سخت ترین تا نرم ترین را

و از خشک ترین تا نمورترین را.

چه بی دریغ است آب .همه را تری وپروردگی می بخشد .

ورای رد وقبول است ، حتی ورای گزینش .

در او نه خواهشی هست و نه کشاکشی . کاری می کند ، همین

 

"ری گریگ "

 

 


  

 من این شهر را هروقت می خوانم به یاد غایب همیشه حاضر می افتم.

 

من خواب دیده ام که کسی میآید

من خواب یک ستاره ی قرمز دیدهام

و پلک چشمم هی میپرد

و کفشهایم هی جفت میشوند

و کور شوم

اگر دروغ بگویم

من خواب آن ستاره ی قرمز را

وقتی که خواب نبودم دیده ام

کسی میآید

کسی میآید

کسی دیگر

کسی بهتر

کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست ، مثل انسی

نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل مادر نیست

و مثل آن کسی است که باید باشد

و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است

و صورتش

از صورت امام زمان هم روشنتر

و از برادر سیدجواد هم

که رفته است

و رخت پاسبانی پوشیده است نمیترسد

و از خود سیدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما

مال اوست نمیترسد

و اسمش آنچنانکه مادر

در اول نماز و در آخر نمازصدایش میکند

یا قاضی القضات است

یا حاجت الحاجات است

و میتواند

تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را

با چشمهای بسته بخواند

و میتواند حتی هزار را

بی آنکه کم بیآورد از روی بیست میلیون بردارد

و میتواند از مغازه ی سیدجواد ، هرچه که لازم دارد ،

جنس نسیه بگیرد

و میتواند کاری کند که لامپ "الله "

که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود .

دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان

روشن شود

آخ ....

چقدر روشنی خوبست

چقدر روشنی خوبست

و من چقدر دلم میخواهد

که یحیی

یک چارچرخه داشته باشد

و یک چراغ زنبوری

و من چقدر دلم میخواهد

که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها

بنشینم

و دور میدان محمدیه بچرخم

آخ .....

چقدر دور میدان چرخیدن خوبست

چقدر روی پشت بام خوابیدن خوبست

چقدر باغ ملی رفتن خوبست

چقدر سینمای فردین خوبست

و من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم میآید

و من چقدر دلم میخواهد

که گیس دختر سید جواد را بکشم

 

 

 

چرا من اینهمه کوچک هستم

که در خیابانها گم میشوم

چرا پدر که اینهمه کوچک نیست

و در خیابانها گم نمیشود

کاری نمیکند که آنکسی که بخواب من آمده است ، روز

آمدنش را جلو بیندازد

و مردم محله کشتارگاه

که خاک باغچه هاشان هم خونیست

و آب حوضشان هم خونیست

و تخت کفشهاشان هم خونیست

چرا کاری نمیکنند

چرا کاری نمیکنند

 

 

چقدر آفتاب زمستان تنبل است

 

 

من پله های یشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره را هم شستهام .

چرا پدر فقط باید

در خواب ، خواب ببیند

 

 

من پله های یشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره را هم شسته ام .

 

 

کسی میآید

کسی میآید

کسی که در دلش با ماست ، در نفسش با ماست ، در

صدایش با ماست

 

 

کسی که آمدنش را

نمیشود گرفت

و دستبند زد و به زندان انداخت

کسی که زیر درختهای کهنه ی یحیی بچه کرده است

و روز به روز

بزرگ میشود، بزرگ میشود

کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ

گلهای اطلسی

 

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید

و سفره را میندازد

و نان را قسمت میکند

و پپسی را قسمت میکند

و باغ ملی را قسمت میکند

و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند

و روز اسم نویسی را قسمت میکند

و نمره ی مریضخانه را قسمت میکند

و چکمه های لاستیکی را قسمت میکند

و سینمای فردین را قسمت میکند

درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند

و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند

و سهم ما را میدهد

من خواب دیده ام ...

 

فروغ فرخزاد


  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :5
کل بازدید : 104849
کل یاداشته ها : 85


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ