سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پس از آفرینش عاشورا توسط شهیدان کربلا و تبدیل آن به یک فرهنگ توسط اهل بیت(ع) این فرهنگ عظیم انسانی، نیازمند صیانت و حفاظت بوده و هست، صیانت در برابر امواج بنیان کن جهالت ها و عداوت ها، حفاظت از آسیب های دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشی عاشورا یا اهداف آن، مقاومت در برابر تحریفات گوناگون لفظی و معنوی.
سئوالات مهمی در ارتباط با پاسداری از فرهنگ عاشورا مطرح است. از جمله اینکه:
۱- این مسئولیت سنگین بر دوش چه کسی نهاده شده است؟ چه فرد یا گروهی وظیفه حراست از عاشورا و آرمان های بلند آن را دارد؟
۲- حراست و پاسداری چگونه انجام می شود و شیوه آن چیست؟
درباره سئوال اول آنچه پیش از هر چیز به ذهن خطور می کند، آنکه، تنها کسانی عاشورا شناسانند که توانایی حراست از آن را دارند، آن کس که با عاشورا بیگانه است، اهداف و آرمان های آن را نمی شناسد و یا به آن ایمان ندارد، چگونه می تواند پاسدار عاشورا باشد؟ کسانی که با شناختی عمیق و ایمانی محکم، دل در گرو عاشورا و عاشورائیان دارند، وظیفه حفاظت و پاسداری از آن را بر دوش دارند. پس این مسئولیت بزرگ بر دوش عموم شیعیان، به ویژه عالمان دینی سنگینی می کند که نخست عاشورا را هر چه بیشتر و عمیق تر بشناسند، آنگاه به پاسداری از آن و بازخوانیش برای مردم همت گمارند.
اما درباره پرسش دوم و چگونگی پاسداری از عاشورا، درجات و مراتب مختلفی را می توان در نظر گرفت، در درجه اول نکوداشت نام عاشورا و بزرگداشت شهیدان نینوا، وظیفه ای مهم و سنگین است. این مسئولیتی است که در توان تمام مردم می باشد. اقامه مراسم عزا و برپایی خیمه های عزاداری سالار شهیدان ، به راه انداختن دسته جات و هیات ها و غیره، می تواند شکل های مختلفی از این مهم باشد و هر کدام به نوبه خود لازم و ضروری است و نشانه ای از تقوا و تعظیم شعائر الهی و عبادتی بزرگ است که از بهترین و برترین عبادات شمرده می شود. البته مرحله دوم مسئولیت حفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، که پاسداری از اهداف و آرمان های آن است و توده های مردم، به ویژه جوانان را با محتوای واقعی مصیبت نینوا آشنا می کند، بر دوش عالمان و فرهیختگان و پرچمداران فرهنگ اصیل جامعه است. آنان هستند که باید آسیب ها را بشناسند و جامعه را در جریان آنها قرار دهند و به شناخت و ایمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پیدایش مصیبت عظمای کربلا عمق بخشند. این وظیفه مهم عالمان دین است که با بدعت ها و انحرافات جاهلان و کوته فکران و تحریف دشمنان به مبارزه برخیزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از آسیب ها و آفت ها مصون نمایند.
«نبایسته های» فرهنگ عاشورا
«نبایسته ها» طیفی از مسائل و موضوعاتی را تشکیل می دهد که مراسم و محافل سوگواری باید از آنها منزه و مبرا باشند. مرزها و حدودی که باید توسط همگان از شرکت کنندگان و آحاد معمولی مردم تا بانیان و دست اندرکاران و مدیران و سخنرانان و مرثیه سرایان و مرثیه خوانان و غیره مراعات گردد و کسی اجازه تخطی از آن را به خود ندهد. این مرزها و خط های قرمز شرعی - عقلی، پاره ای جنبه عملی و رفتاری دارد و پاره ای از آنها بیشتر به جنبه های نظری و فکری ارتباط پیدا می کند.
آنچه در پی می آید، گزارشی مختصر از مهمترین این مرزهاست.
۱- پرهیز از محرمات الهی
عزاداری و سوگواری در رثای سیدالشهدا(ع) علاوه بر اندیشه  ای که آن را به عصر صفویه نسبت می دهد، از ضروریات مذهب اهل بیت (ع) است. طبق روایاتی متواتر، نکوداشت حادثه عاشورا و مصیبت کربلا،  عبادتی بزرگ و به گفته امام خمینی (ره) از راه های نزدیکی به خداوند شمرده می شود. ولی شرط اولیه این عبادت بزرگ، پرهیز از محرمات الهی در انجام دادن آن است. مراسم عزاداری چنانچه آمیخته با گناه و ارتکاب حرام باشد، نمی توان برای آن چندان ارزشی قائل شد. براساس مبانی دینی، هدف، توجیه کننده وسیله نیست و تنها با استفاده از روش ها و ابزارهای مجاز و مشروع است که برگزاری مجالس و مراسم عزاداری عبادت شمرده می شود و این محافل را به اهداف والای نهضت کربلا نزدیک می کند. «انما یتقبل الله من المتقین» (مائده/۲۷) آن هنگام که فرزندان آدم قربانی شدند و قربانی یکی پذیرفته و از آن دیگری مردود شد. هابیل، در پاسخ قابیل که او را به کشتن تهدید کرده بود، اعلام کرد: همانا «الله» از تقواپیشگان و پرهیزکاران می پذیرد. این سخنی است که در همه جا، ساری و جاری است. تمامی دست اندرکاران مجالس عزاداری امام حسین(ع) وظیفه خود بدانند که احکام فقهی و شرعی مربوط به این مجالس را فرا گیرند و دنبال کنند، تا مراسم آنها، دارای آثار ارزشمند معنوی باشد و بوی و عطر حسینی بگیرد. چگونه می توان در رثای سیدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولی مراسم او را با ارتکاب گناه سرپا نگه داشت. در حالی که خود آن حضرت، هدف از قیام خود را با فرزدق این گونه در میان می گذارد:
«یا فرزدق، ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمان، و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقراء و المساکین و انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه والجهاد فی سبیل الله تکون کلمه الله هی العلیا»
«امویان پیروی شیطان را برگزیده و طاعت رحمان را رها کرده اند. در زمین به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب می نوشند و اموال فقرا و مساکین را به یغما می برند و من از هر کس دیگر سزاوارترم که به یاری دین و عزت بخشی شرع و جهاد در راه خدا قیام کنم تا «کلمه الله» سرفراز و برافراشته شود.»
وقتی روح قیام حسینی، مبارزه با اطاعت شیطان و فساد و گناه و چپاول دارایی مستمندان است، چگونه می تواند مجالس نکوداشت آن، همراه با پیروی شیطان و تخلف از دین باشد، حال اگر مجالس سالار شهیدان با اموال نامشروع برپا شود و هزینه های آن از طریق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال دیگران، رشوه، کم کاری، تضییع حقوق، نپرداختن خمس و زکات، تأمین گردد، اگر از طریق یغما بردن اموال عمومی و چپاول بیت المال، خیمه حسینی برافراشته گردد، آیا می  تواند وسیله تقرب الی الله باشد؟
اگر مرثیه خوانان به اسم سبک جدید و نوآوری، به سراغ سبک های نامشروع بروند، چگونه می تواند طاعت محسوب شود؟
طبق این معیار است که براساس مبانی فقهی، اگر صدای بلندگوی مجالس، مزاحمت برای دیگران فراهم آورد، اگر عزاداری به گونه ای باشد که ضرر جسمی قابل ملاحظه ای برای فرد داشته باشد و اگر گویندگان و سخنرانان و مرثیه سرایان و خوانندگان، به جعل اکاذیب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاریخی و قابل قبول، به قصه پردازی مشغول شوند و به هدف جلب و راضی نگه داشتن مخاطب و پرکردن مجلس و کسب درآمد و شهرت به هر شیوه و روش و سخنی روی آورند، در این قبیل موارد چگونه می توان مشروعیت این اعمال را تأیید کرد، تا چه رسد به پذیرش آنها نزد خداوند؟
آیا وظیفه گروه های گرداننده و برپا کننده محافل حسینی آن نیست که به متون معتبر و مستندهای صحیح مراجعه کنند، سطح معلومات و اطلاعات تاریخی خود از واقعه کربلا را بالا ببرند و با تحقیق و تتبع، به این حرفه ارزشمند مشغول شوند و آن را وسیله کسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آیا این وظیفه مدیران فرهنگی جامعه و سیاست گذاران کلان در این بخش نیست که با توجه به بعد تاثیرگذاری و اهمیتی که مجالس سوگواری دارد، در جهت سامان دهی ناهنجاری هایی که ذکر شد اقداماتی انجام دهند؟ به نظر می رسد: همچنان که در سایر رشته های هنری و فرهنگی، دست اندرکاران و تولیدکنندگان این آثار، آموزش کافی می بینند، می توان مراکزی آموزشی به وجود آورد تا افراد دست اندرکار همچون شاعران و مداحان و نویسندگان و روضه خوانان و... به طور تخصصی اطلاعات لازم در این بخش را فرا گیرند و با استفاده از آموزش زبان عربی و تاریخ صدر اسلام و حادثه کربلا و همچنین احکام فقهی مرتبط با عزاداری و احادیث و روایات این باب و مطالب هنری و اخلاقی لازم برای این رشته ها، به هر چه بهتر و با شکوه تر برگزار شدن مجالس عزاداری امام حسین (ع) کمک کنند. آنها باید خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به دیگران  آن را بهتر معرفی کنند.
۲- سست کردن پایه های اجتماعی مذهب و دین
یکی دیگر از «نبایسته های رفتاری» در مراسم عزاداری، پرداختن به کارهایی است که پایه های اجتماعی دین را سست و تضعیف می کند و آموزه های دینی را در چشمان دوست و دشمن موهن و لرزان جلوه می دهد. یکی از مرزهای فقهی سوگواری برای سالار شهیدان (ع) همین است که موجب وهن مذهب نشود. رفتارهای موهن ممکن است، با صرف نظر از وهن انگیز بودن، خود، فی نفسه، نیز حرام باشند و ممکن است خودشان، بدون توجه به وهن انگیزی آنها، مباح و روا باشند. در هر حال وقتی شیوه  سوگواری و مطالب ارائه شده توسط گویندگان و مضمامین القاء شده توسط مرثیه خوانان، به گونه ای باشد که موجب تحقیر دین و مذهب شد و آموزه های دینی را غیرعقلانی و بی پایه و اساس معرفی کند، باید با حساسیت کامل از این امور اجتناب کرد. به قول حاجی نوری وقتی سخنران هر قصه و مطلب دروغ و راستی را با هم آمیخت و هر خبر بی پایه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل کرد یا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامی که مرتکب شده سبب وهن مذهب گردیده است، گسترش این منکر بزرگ بدانجا می انجام که در کتب خود بنویسند: شیعه بیت کذب است. به گفته شهید قاضی طباطبایی؛ یکی از مضرات این کار، هر چند از روی محبت نسبت به سیدالشهدا (س) باشد، آن است که دشمنان تشیع به خصوص وهابی مسلک ها، اصل تاریخ کربلا را به آن دروغها ضمیمه کرده و اساس صحیح را قیاس به آن ناصحیح ها و انکار می کنند، چنانچه ابن تیمیه حرانی حنبلی ادعا کرده سر مبارک سیدالشهدا (ع) را به شام نبرده اند و از خاندان آن حضرت کسی را اسیر نکرده اند.
اگر مصلحانی چون حاجی نوری، یکصد سال پیش به موضوع وهن مذهب توجه کردند و همگان به ویژه عالمان را به مبارزه با برخی پدیده های عزاداری که موجب وهن می شود، دعوت نمودند، در زمان حاضر که سطح علمی و آگاهی افکار عمومی مردم، به ویژه جوانان و دانشجویان، ارتقاء یافته است و در این عصر، که عصر ارتباطات نام گرفته و فن آوری اطلاعات بشر را قادر ساخته، در زمانی بسیار اندک با استفاده از شیوه های نوین رسانه ای و نرم افزاری هر پیامی را به دورترین نقاط زمین بفرستد، در چنین زمانی، هرگاه مطالبی بی پایه گفته یا نوشته شود، یا رفتاری ناصحیح و نامعقول از گروهی سر زند یا شعار و رثایی غلوآلود و شرک آمیز خوانده شود، فوراً این قبیل گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره می شود و زمینه را برای دشمنانی که مترصد ضربه زدن و ایراد اتهام بر مذهب اهل بیت (ع) و مسلمانان می باشند، فراهم می آورد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیری را برجای خواهد گذاشت که با اساس پیام عاشورا ناسازگار است.
به ویژه در حال حاضر که در پی وقوع انقلاب اسلامی، فرهنگ عاشورا، توان نیرومند خویش را در صحنه بین المللی به اثبات رسانیده است و آنان که منافع خود را با پیام حسین (ع) در خطر می بینند، آماده اند با هر بهانه ای سیل خروشان امواج تبلیغی خود را گسیل دارند و افکار عمومی جهانیان، به ویژه جوانان آرمان گرای مسلمان و حق طلب را که اکنون در بسیاری از مناطق حساس همچون لبنان و فلسطین به سوی اهداف حسین (ع) جلب شده اند را،  منحرف کنند و آنان را از دنبال کردن سیره و روش حسین (ع) مأیوس گردانند. براساس همین هوشمندی و زمان شناسی است که فقیهان بزرگی همچون امام خمینی(ره) عزاداری موهن مذهب را ناروا دانسته و تحریم کردند. معمار جمهوری اسلامی با آنکه معتقد بودند عاشورا با همان سنت های سابق باقی باشد و دستجات سینه زنی و نوحه خوانی به همان قوت خودش باشد و سینه زنی و نوحه خوانی ها را رمز پیروزی ملت می شمرد ولی هشدار می داد که قلمفرساها، با اسامی مختلف، شما را از این مسیر منحرف نکنند. با این همه نسبت به جهات غیرشرعی عزاداری حساس بود و می فرمود: «ما و هیچ یک از دینداران نمی گوییم که با این اسم هر کس، هر کاری می کند خوبست.»
در همین ارتباط، از کارهای ناروایی که بسیاری از اوقات وهن مذهب را نیز در پی دارد و پرهیز از آن ضروری است، رقابت های ناسالمی است که گاهی میان دستجات عزاداری و هیأت های مذهبی بروز می کند و موجب دودستگی و پراکندگی می گردد،  چشم و هم چشمی در محافل سوگواری و عاشورائیان سم مهلک و کشنده ای است که اهداف عزاداری را زیر سؤال می برد و جوانان عاشق ابی عبدالله (ع) را دلسرد می کند.
۳- تحریف لفظی و معنوی عاشورا
از سرفصل های مهم نبایدهای عاشورا که در بحث آسیب شناسی، مهمترین بخش را تشکیل می دهد و به ابعاد مختلف فکری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط می شود شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانی نسبت به آن است. اهمیت این بخش از آن رو است که به اندیشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پیوند می خورد و تأثیری ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسی که با دقت بر روی واژه «تحریف» بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفی کرد، شهید آیت الله مطهری است. از نگاه وی که به پیشتازی حاجی نوری در این موضوع تأکید دارد، اگر کاری کنند که یک جمله یا نامه یا شعر مثلاً، آن مقصودی را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، این تحریف است. البته تحریف همچنان که در یک سخن عادی ممکن است رخ دهد، می تواند در یک موضوع بزرگ اجتماعی رخنه کند. تحریف هرچند، نباید اتفاق بیفتد و محکوم است ولی اگر در سخن عادی باشد، خطرناک نیست، چون به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند و در مسیر اجتماعی انحراف ایجاد نمی کند. ولی اگر یک موضوع اجتماعی بزرگ تحریف شود، مثلاً تحریف کردن شخصیت ها، آنان که قولشان، عمل و خلقشان برای مردم نمونه و حجت است، خیلی خطرناک است. حادثه کربلا، حادثه ای بزرگ است که در تربیت و خلق وخوی ما اثر جدی دارد. حادثه ای که میلیون ها نفر و میلیون ها ساعت برای آن صرف می شود و مبالغ هنگفتی هزینه مادی آن می گردد، تحریف در چنین حادثه ای ضررهای جبران ناپذیر دارد.
درباره عوامل تحریف، استاد شهید مطهری از دو عامل: اغراض دشمنان و تمایل بشر به اسطوره سازی به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، یاد می کند پس از آن از عامل سومی به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاست یاد می کند، عاملی که موجب گشت استفاده از وسیله و ابزار هرچند نامقدس تجویز شود.
برای رسیدن به هدفی مقدس عده ای گفتند: گریستن بر امام حسین(ع) هدفی مقدس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن، هر کاری مجاز و رواست، در نتیجه افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند.
تحریف های معنوی حادثه عاشورا
حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف عالی، که این علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیده اند. عده ای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، نهضت حسینی را به گونه ای تفسیر کرده اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می کند و آن را دگرگونه جلوه می دهد یا اهداف آن را به گونه ای معرفی می کند که با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهش های عمیق علمی ناسازگار است. آنچه در پی می آید، گزارش گونه ای از این تحریفات است.
الف- عاشورا، کفاره گناهان مردم
از جمله تحریفات معنوی که هدف اصلی قیام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه می دهد، پنداری است که بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و می گویند: امام حسین(ع) برای بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با استناد به روایاتی که فضیلت گریستن بر سیدالشهدا(ع) را برمی شمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری می کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین می داند تمامی اهداف حسینی را به یک باره فراموش می کنند و نوعی اباحه گری را ترویج می کنند. شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح(ع) را فردی لقب می دهند که به دار آویخته شدن او را، کفاره معاصی امت او می پندارند.
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینی، کالبدی می شود، بی روح و بی خاصیت، بلکه وسیله و ابزاری می گردد، در دست کسانی که صددرصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفته اند. این تحریف هدف امام حسین(ع) را دقیقاً وارونه و برعکس می کند. اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعت خداوند و اقامه ارزش های دینی بود، در این تفسیر، کاملاً این اهداف منسوخ می شود و جای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری، بدون ذکر معارف دینی و احکام شرعی، می گیرد. در این تحریف، عاشورا، می تواند ابزاری گردد در دستان افرادی که از نظر شخصیت و چهره واقعی، تفاوتی با امویان و قاتلین امام حسین(ع) ندارند، کسانی که اگر در محرم ۶۱ هجری بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار می گرفتند. در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستندسازی دقیق و استفاده از گفته ها و روایات امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بی اساسی این تحریف برداشت گونه را برای عموم مردم آشکار گردانند.
ب- عاشورا، تکلیف خصوصی امام حسین(ع)
تحریف دیگری که چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار کربلا، ممکن است جلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا می پردازد و آن را وظیفه شرعی و تکلیف خصوصی سیدالشهدا(ع) معرفی می کند. طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا را قضیه ای بدانیم که از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام حسین(ع) بود که بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل و خود را قربانی و فدا کند. در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زیبر: «ان رسول الله(ص) قد امرنی بامر و انا ماض فیه؛ پیامبر(ص) مرا مأمور به فرمانی کرده که به دنبال آن می باشم» و سخن ایشان به محمد حنفیه «اتانی رسول الله(ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا‎/ پیامبر(ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد، چون خداوند می خواهد مرا کشته ببینید »، می تواند مستند این برداشت قرار گیرد. همچنین روایات فراوانی که نشان می دهد، پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح، ابراهیم، ذکریا، عیسی، یوشع بن نون و پیامبر خاتم(ص) از وقوع قتل امام حسین(ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بوده اند. گویا حادثه کربلا، حادثه ای خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم(ص) بوده که از ازل رقم خورده است و امام حسین(ع) چاره ای جز انجام دادن آن را نداشته است. این برداشت به ظاهر علمی و مستند، تحریفی ماهرانه است که به قول شهید مطهری(ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم می کند. وقتی گفته شد دستور خصوصی، این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروی بودن، بیرون رانده شده و نشان داده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهی، اسلام دستور عمومی ندارد، تنها تکلیف خصوصی امام حسین(ع) بوده است که در برابر این ناهنجاری ها بایستد و جان فدا کند. خطر این تحریف خطرناک آن است که قیام حسین(ع) را از اسوه بودن می اندازد و نیروی حرکت و الگوی قیام را از ملت های عالم که می خواهند از یوغ استبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایی یابند و به حق و عدالت و پاکی روی آورند، می گیرد.
منقولات تاریخی و روایات مستند این برداشت، که فرمان پیامبر(ص) را به امام حسین(ع) منعکس می کند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان کربلا خبر می دهد منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظفند در برابر بی عدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع کنند.
امام خمینی(ره) در همین زمینه می فرماید: حضرت سیدالشهدا(ع) به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت ظالم چه باید کرد و می فرماید:» عمل امام حسین، سلام الله علیه دستور است برای همه ،«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.»
ج- عاشورا و تحریف های نو
در بررسی تحریف های معنوی عاشورا، باید اذعان کرد دو تحریف پیش گفته، تحریف هایی بود که در دهه های گذشته و پیش از انقلاب اسلامی، جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط امام(ره) و فرزانگانی چون شهید مطهری، تا حدودی، زوایای پنهان آن تحریف و آسیب ها پدیدار گشت، هرچند خطر آنها را نمی توان صددرصد منفی شمرد و امکان بروز آنها با شیوه ها و قرائت هایی نوین وجود دارد،ولی در سال های اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پاره ای محافل و نشریات، زمزمه هایی به گوش می رسد که از تکوین نطفه هایی نو از تحریفات جدید خبر می دهد. امروزه با ادبیات متفاوت و گویش هایی نوین، مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان می شود که می تواند نشانگر برخی بیماری ها باشد.
این که اخیراً برخی افراد، عزاداری امام حسین(ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان می شمرند که مردم تا پیش از دوره صفویه برای نه گفتن به حکومت، به آن می پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امام حسین(ع) این آیین ها در خدمت حکومت قرار گرفت، این که میان امام حسین(ع) با تراژدی های افسانه ای همچون آنتیگونه و سیاوش مقایسه می شود و با این مقایسه، تراژیک بودن عاشورا القاء می گردد، این که می گویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امام حسین(ع) خبری نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینه توزی و عنصر خشونت و خونریزی را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهوم و غیرموهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست.» این که القاء می شود «پیامبر(ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهای همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد. این که، فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده می شود، این که پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین(ع) و جایگزینی آزادی به جای«اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر»داده می شود، این که برای قرن ها بزرگداشت قیام عاشورا، حاصلی جز تأثر و حزن ارزیابی نمی شود و مواردی از این قبیل، نشانه هایی از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبنده، با آسیب هایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها، نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرف اندیشی و نکته سنجی همه جانبه است.
آیا به راستی عاشورا جنبه های اساطیری و افسانه ای دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی که از شگفتی های حماسه کربلا آن است که تمامی خصوصیات و ویژگی های آن حادثه، با ذکر جزیی ترین مسایل در سینه تاریخ محفوظ است و متون تاریخی و روایی مستند، به طور دقیق این واقعیت را گزارش می کنند، البته ممکن است در برخی نوشتجات غیرمعتبر مطالبی مبالغه آمیز و اغراقی مطرح شده باشد که جنبه اسطوره ای داشته باشد ولی این دلیل نمی شود که این سند مقدس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانه ها مقایسه کنیم. به قول شهید مطهری، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم، نه این که به این تحریف دامن بزنیم.
عاشورا، توسط ولی مطلق الهی و عبد صالح و انسان کامل و معصومی چون سیدالشهداء(ع) و نه یک موجود اساطیری آفریده شد، برای آن که شاخص حرکت تعالی بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوی زندگی را نشان دهد. عاشورا دو چهره دارد، همچنان که در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبی ها و زیبایی ها موج می زند. چهره دیگر آن، زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی همچنان که درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن می کند، نمی تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام حسین(ع) که چهره دیگر کربلا را ترسیم کردند، غافل باشد. شیعه تولی و تبری را یک جا دارد و از هیچ یک از این دو، به بهانه دیگری غافل نمی شود. امروزه هر چند کشندگان امام حسین(ع) جز نام ننگ، چیزی برای خود باقی نگذاشته اند، ولی نمی توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط فکر امویان بود و تا زمانی که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا(ع) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم می یابد. از این روست که در دعای ندبه می خوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا».
اسلام، هم جاذبه و هم دافعه دارد؛ نمی توان با نام مبارزه با خشونت منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت. اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست. تولی و تبری و خودی و غیرخودی از مباحث عمیق قرآنی است: «لاتجد قوما یؤمنون بالله والیوم الاخر یوادِّون من حادّ الله و رسوله و لوکانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم... اولئک حزب الله» ؛ (مجادله/۲۲)
«نمی یابی مومنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانی باشند که مخالفت با خدا و رسول او می کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند؛ اینها حزب خدایند» . از این روست که بر طبق روایات اهل بیت(ع) همچنان که سلام بر امام حسین(ع) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمود: «یابن شبیب ان سرّک ان تسکن الغرف المبنّیه فی الجنه مع النبی و آله فالعن قتله الحسین(ع)» .
«ای فرزند شبیب، اگر خشنود می شوی که در غرفه های بهشتی، در جوار پیامبر و آل او سکنی گزینی، قاتلان امام حسین(ع) را نفرین کن» . لذا کمتر زیارتی از زیارت های امام حسین(ع) را می توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد؛ با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم(ع) و اهل بیت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نیست.

   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :10
کل بازدید : 103133
کل یاداشته ها : 85


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ