سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3

                                                                                                              

چه لغت بیمناک و شورانگیزی است! از شنیدن آن احساسات جانگدازی به انسان دست می‌دهد خنده را از لب می‌زداید شادمانی را از دل می‌برد تیرگی و افسردگی آورده هزار گونه اندیشه های پریشان از جلو چشم می گذراند.

زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنیین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت. از ستاره آسمان تا کوچک ترین ذره روی زمین دیر یا زود می‌میرند: سنگ‌ها گیاه‌ها جانوران هر کدام پی در پی به دنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار می‌شده و در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار می‌گردند. زمین لاابالیانه گردش خود را در سپهر بی‌پایان دنبال می‌کند طبیعت روی بازمانده آنها دوباره زندگانی را از سر می‌گیرد: خورشید پرتو افشانی می‌کند نسیم می‌وزد گلها هوا را خوشبو می‌گردانند پرندگان نغمه سرایی می‌کنند همه جنبندگان به جوش و خروش می‌آیند.

آسمان لبخند می‌زند زمین می‌پروراند مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو می‌کنند....

مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان می‌کند: نه توانگر می‌شناسد نه گدا  نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می‌خواباند تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد‌ گری خود دست می‌کشند  بی‌گناهان شکنجه نمی‌شوند نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده‌اند. چه خواب آرام و گوارای که روی بامداد را نمی‌بینند داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی‌شنوند. بهترین پناهی است برای دردها غم‌ها رنج ها و بیدادگری های زندگانی آتش شرربار هوی و هوس خاموش می‌شود همه این جنگ و جدال کشتار‌ها و زندگی ها کشمکش‌ها و خودستانی های آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده آرام می‌گیرد.

اگر مرگ نبود همه آرزویش را می‌کردند فریاد های ناامیدی به آسمان بلند می‌شد به طبیعت نفرین می‌فرستادند. اگر زندگانی سپری نمی‌شد چقدر تلخ و ترسناک بود.

هنگامی که آزمایش سخت و دشوار زندگانی چراغ های فریبنده جوانی را خاموش کرده سرچشمه مهربانی خشک شده سردی تاریکی و زشتی گریبانگیر می‌گردد اوست که چاره می‌بخشد اوست که اندام خمیده سیمای پرچین تن رنجور را در خوابگاه آسایش می‌نهد.

ای مرگ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته آن را از دوش بر‌می‌داری. سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان  می‌دهی تو نوشداروی ماتمزدگی و ناامیدی می‌باشی دیده سرشک بار را خشک می‌گردانی تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز توفانی در آغوش کشیده نوازش می‌کند و می‌خواباند تو زندگانی تلخ زندگانی درنده نیستی که آدمیان را به سوی گمراهی کشانیده  در گرداب سهمناک پرتاب می‌کند تو هستی که به دون پروری فرومایگی خودپسندی چشم‌‌تنگی و آز آدمیزاد خندیده پرده به روی کارهای ناشایسته او می‌گسترانی.

کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده از تو گریزان است فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته! چرا از تو بیم و هراس دارد؟ چرا به تو نارو و بهتان می‌زند؟ تو پرتو درخشانی اما تاریکیت می‌پندارند تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون می‌کشند تو فرستاده سوگواری نیستی تو درمان دل‌های پژمرده می‌باشی تو دریچه امید به روی نا امیدان باز می‌کنی تو از کاروان خسته و درمانده زندگانی میهمان نوازی کرده آنها را از رنج راه و خستگی می‌رهانی تو سزاوار ستایش هستی تو زندگانی جاویدان داری...

 

 صادق هدایت 

 


  

درباره‌ی مرگ باید مانند عشق سخن گفت. با صدایی آرام، صدایی مجنون. تنها باید کلمه‌هایی ساده به‌کار برد. کلمه‌هایی ساده که مناسبِ یگانگی این مرگ باشد، کلمه‌هایی ساده که مناسبِ ملایمت این عشق باشد.

«کریستین بوبن»


  

 دستان تو دعای مرا رد نمی‌کند
مادربزرگ گفت خدا بد نمی‌کند
مادربزرگ گفت که او چشمه‌ای است سرد
ما را برای آب مردد نمی‌کند
روی نگاه هیچ کسی خط نمی‌کشد
راه عبور هیچ کسی سد نمی‌کند
او مرزهای بسته شدن را شکسته است
آیینه را به قاب مقید نمی‌کند
او با حضور خویش نفس می‌دهد به ما
کاری که هیچ غایب مفرد نمی‌کند
قلبش شکسته است ولی قهر با کسی
کز سوز دل به گریه بیفتد نمی‌کند


  

 قصه پر غصه

علی دوستی، سمیه صیادی فر

طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار هم گذرانده و فرزندانی در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربسته اند. در یک نگاه ظاهری متوجه می شویم که عناصر اصلی تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است.
شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی تقسیم کرد. این دو بخش شامل دوران مجردی و دوران متأهلی است. متأهل کسی است که ضمن تعهد به شخصی دیگر و پای بندی به پیوند بین خود و او در قبال آن شخص وظایف و حقوقی را برعهده دارد. ازدواج مرز جداکننده مجردی از متأهلی است. در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقی کنیم و چه آن را صرفاً قراردادی اجتماعی بدانیم، دارای تأثیرات اساسی در زندگی فرد و اجتماع می باشد. اساسی ترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقای نسل می باشد و علاوه بر آن کارکردهای دیگری نیز بر آن مترتب است. طبیعی ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دایم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق می گویند.
هیچ دختری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمی کند که ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس، اقدام به جدایی می کنند. گاهی طلاق، تنها راه منطقی، برای حل مشکل به نظر می رسد. آنچه دارای اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان ازدواج هایی که در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق می انجامند. تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و...، یک ازدواج موفق را رقم می زند. ازدواجی که با تشابه نژادی- زبانی- روانی و اجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد. دکتر آقاجانی (جامعه شناس)، معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از مهم  ترین پدیده های حیات انسانی است. می توان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری. اما باید توجه داشت که درک، فهم و تفسیر لایه های عمقی کار پیچیده ای است.»
دکتر آقاجانی علل و عوامل تأثیرگذار در طلاق را این گونه بیان می کند:
۱- عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ۲- ناسازگاری و عدم سازش، ۳- بداخلاقی و بدرفتاری، ۴- خشونت (کتک زدن)، ۵- تفاوت و تضاد در زندگی، ۶- تفاوت های فرهنگی، ۷- سوءظن ۸- اعتیاد ۹- عدم شناخت و درک یکدیگر ۱۰- ازدواج دوم ۱۱- دخالت دیگران در زندگی ۱۲- اختلاف سن ۱۳- عدم علاقه ۱۴- بیماری روحی ۱۵- بیکاری ۱۶- عدم توافق در مسائل جنسی(زناشویی) ۱۷- ازدواج اجباری
البته از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه پایین جامعه،  مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است. تفاوت های طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است. مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است. در حالی که درمیان طبقه متوسط،  تفاوت های فرهنگی مهم ترین عامل است.
سؤالات ما و پاسخ های روانشناس
برای آشنایی با دیدگاه های روانشناسی و طلاق به سراغ خانم وحیده دبیریان (روانشناس) رفتیم. ایشان به سؤالاتی در این زمینه پاسخ دادند.
* از دیدگاه روانشناسی، طلاق در چه زمانی به عنوان یک راه حل به زوجین پیشنهاد می شود؟ به عبارت دیگر آیا می توان در مواردی طلاق را سودمند دانست؟
- زمانی که به خود واقعی ما صدمه وارد می شود و باعث پایین آمدن عزت نفس می شود، آن موقع است که طلاق منفورترین حلال است. زمانی که ما به خودمان ضربه وارد می کنیم و تحمل زندگی برایمان سخت می شود. زمانی که تحملمان را پشت سر گذاشتیم، آن لحظه است که خود واقعی فرد هیچ احساسی به طرف مقابل ندارد و تنها راه نجاتش را طلاق می داند.
از دیدگاه روانشناسی فروپاشی یک خانواده یک رویداد ساده نیست زیرا باید همه خاطرات و تجربیات نامطلوب زندگی از ذهن پاک شود و از بین برود تا فرد بتواند خود را با شرایط آتی زندگی هماهنگ سازد.
وقتی دوام زندگی دچار مشکل شود، اعتماد به نفس و آرامش انسان به خطر می افتد و همراه با این به خطر افتادن، اگر طلاق صورت نگیرد باعث نابودی خود فرد می شود.
* چه عواملی در طلاق تأثیرگذار هستند؟ به نظر شما مهم ترین عوامل کدامند؟
- در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که طرفین از یکدیگر دارند. در عین حال موارد زیر نیز قابل اشاره است:
۱- عدم آگاهی جنسی
۲- شهرت یکی از طرفین
۳- بیماری و یا نقص جسمانی
۴- نبود امنیت شغلی
۵- تضاد فرهنگی
۶- فقر مالی
۷- و عدم درک متقابل افراد از یکدیگر
اما یکی از مهم ترین عوامل طلاق در جامعه امروز ما بحران شخصیت است. همان بحرانی که سبب می شود ازدواج ها صورت گیرد. بحران تنهایی یا یک خلاء عاطفی. خلائی که باعث می شود در سن پایین،  فرد تصمیم بگیرد با ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد. چنین افرادی که هنوز به بلوغ روانی کامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط برای اینکه تنهایی خود را پر کنند به سراغ ازدواج می روند. این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و... به هیچ چیز توجه نمی کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگی تازه و استقلال فردی در نتیجه جدا شدن از خانواده خود است. همین بحران شخصیت باعث می شود که فرد به هیچ کدام از تفاوتهای فرهنگی و... با فرد مقابل توجه نکند، تا فقط به استقلال فردی دست یابد. بنابراین بحران شخصیت به طور غیرمستقیم، طلاق را نیز برای فرد رقم می زند.
* راه های کاهش وقوع طلاق چیست؟
- از آن جایی که ناآگاهی در زمینه های مختلف یکی از مهم ترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می خواهند ازدواج کنند و بالا بردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج کمک شایان توجهی است. در جامعه ما از مراکز مشاوره خانواده استفاده می شود.
در کشور ما آگاهی های مناسبی در مورد جنس مخالف داده نمی شود و این خود می تواند عاملی باشد برای شکست در ازدواج و در نتیجه طلاق.
* آثار سوء طلاق بر فرد و جامعه چیست؟
- مهم ترین اثری که دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوء تعبیرها و حتی خودکشی را افزایش می دهد و در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمی برد و احساس پوچی به او دست می دهد و با خود می گوید من برای چه زنده ام؟ حالا چه بر سر من می آید؟ از این پس چگونه باید زندگی کنم؟ بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه شکل می گیرد. یک عامل که باعث تشدید این حس می شود این است که افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم می کنند و به آنها برچسب می زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتری کرده و تنهایی او تشدید می  شود. از طرفی، دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز، باعث می شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی بوجود آید.
* چه کنیم تا کودکان طلاق آسیب کمتری ببینند؟
- باید تا حد امکان حقیقت را برای کودکان بیان کرد. چون در غیر این صورت دلایل اشتباهی برای طلاق تصور خواهند کرد و از لحاظ روانی صدمه زیادی بر آنها وارد می شود.
در هنگام طلاق ۵ ترس برای کودکان بوجود می آید:
۱- حالا چه بر سر من می آید؟ ۲- کجا باید زندگی کنم؟ ۳- چرا پدر یا مادر مرا ترک کرد؟ ۴- چه کسی از من مراقبت می کند؟ ۵- همه اتفاق ها تقصیر من بود.
برخورد آگاهانه والدین باعث می شود، کودک بتواند بر این ترس ها غلبه کرده و پاسخی مناسب برای سئوال هایش بیابد.
عامل مهم و فراموش شده طلاق
دکتر مجد عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران و مؤسس اولین مرکز مشاوره جنسی در ایران، می گوید: «متأسفانه باید اعلام کنم که عدم آگاهی زوج ها از ارتباط جنسی باعث جدایی بین آنان می شود و این جدایی ها روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود.»
دکتر مجد در مورد این عدم آگاهی می گوید: «هر فردی در مورد مسائل مهم زندگی اش باید اطلاعات و دانش کافی داشته باشد، اما در ایران متأسفانه در مورد رابطه زناشویی اطلاعات کمی داده شده و اگر هم اطلاعاتی داده شده به صورت علمی و تخصصی بوده که برای مردم عادی غیرقابل دسترسی است. از این رو افراد، زمانی به متخصصی مراجعه می کنند که مشکلات آنان حاد شده و برای حلش خیلی دیر شده است.»
دکتر مجد در پاسخ به این سئوال که چرا در ایران در این مورد بسیار کم صحبت می شود و یا اصلاً صحبت نمی شود، می گوید: «البته ریشه اصلی، مشکل فرهنگی است، یعنی در همه جوامع یکسری مسائل وجود دارد که مردم در موردش صحبت نمی کنند، یا خجالت می کشند یا دلایل دیگری دارد و این عادت در طول تاریخ گسترش پیدا کرده و مشکل یکسال یا دو سال هم نیست، بلکه به قرن ها قبل برمی گردد. الان هم سعی نشده که عرف جامعه شکسته شود، بلکه به زبان علمی یکسری مسائل، به جامعه یاد داده می شود، اینکه زوج ها چطور باهم زندگی کنند و ...»
مجد در ادامه می گوید: «به هر حال باید قبول کرد که ارتباط جنسی یکی از مهمترین ارکان یک زندگی مشترک است و کوچکترین خللی در این ارتباط، پایه های زندگی مشترک را ویران می کند و حتی باعث می شود که زن و شوهر به فکر جدایی بیفتند. البته این دلیل نمی شود که اگر یک زوج ارتباط جنسی سالمی داشته باشند، زندگی زناشویی شان هم خوب است و خوشبخت هستند،  این فکر کاملاً اشتباه است، زیرا ما پارامترهای زیادی برای گرمی زندگی زناشویی داریم، اما بازهم می گویم این پارامتر خیلی تعیین کننده است.»
آمارها نشان می دهد که یک ارتباط جنسی مناسب ۶۰ تا ۷۰ درصد باعث رونق زندگی زناشویی می شود و متأسفانه دیده می شود که خیلی از طلاق ها به خاطر نداشتن یک ارتباط زناشویی مناسب است.
قصه های واقعی طلاق
اینجا دادگاه خانواده، پر از قصه است. قصه شکست. قصه پرغصه یک زندگی که مثل خود زندگی رنگارنگ است. همه اول می ترسند که بگویند آمده اند دادگاه. فرقی نمی کند خواهان باشی یا خوانده. اعتراف به اینکه زندگی اشتباه بوده و به بن بست خوردی سخت است. اما کم کم راه می افتی.
اینجا همه مثل هم هستند. چند ساعت که اینجا باشی می شوی جزو این جماعت. کم کم رنگ به صورتت برمی گردد. لرزش صدایت محو می شود و بلند و بدون خجالت حرف می زنی.
اول که وارد می شوی کسی را نگاه نمی کنی تا کسی هم تو را نبیند. اما آرام که شدی سرمی گردانی تا همدردانت را ببینی. اینجا دیگر کسی زندگی اش را پنهان نمی کند. کسی حتی گریه نمی کند. اشک ها قبلاً ریخته شده ... در سال ها زندگی. حالا اشک تبدیل به خشم شده. دیگر خسته اند از اشک و آه. همه دنبال راهی برای نجات سال های باقیمانده زندگی اند. حالا سکوت است و نگاهی سرد و حسرت بر سال های تلف شده و احساس پایمال شده .
***
- من بیست و سه ساله ام. یک سال و نیم است که ازدواج کردم. زنم فامیلم است. بخاطر اختلاف فامیلی پدر زنم نمی گذارد زندگی کنیم. زنم را برده خانه اش و مجبورش کرده مهرش را اجرا بگذارد. مهریه اش پانصد سکه است. می شود پنجاه میلیون. من هم بیکارم. الان دادگاه دارم. آمدم بپرسم راهی هست زندان نروم یا نه؟
- چرا این قدر مهر کردی؟
- نمی خواستم. پدر و مادرم اصرار کردند.
*
- من سی و یک ساله ام دو تا بچه دارم. پسرم اول راهنمایی است و دخترم دبستان. شوهرم معتاد است و هر روز دنبال یک زن.
- چرا این همه سال صبر کردی؟
- از طلاق می ترسیدم. گفتم خوب می شود. اما بدتر شد.
*
- شش ماه است عقد کردیم. اما خواهر شوهرم خیلی دخالت می کند. آمده ام مهرم را اجرا بگذارم. بعد تقاضای طلاق کنم.
- مهریه ات چقدر است؟
- سیصد سکه.
- با شوهرت کجا آشنا شدی؟
- دوست بودیم.
*
- سه سال است ازدواج کردم. یک بچه دوساله دارم. شوهرم دو هفته است من را خانه پدرم گذاشته و رفته. می خواهم مهرم را اجرا بگذارم تا مجبور شود برگردد.
- شوهرت چیزی از خودش دارد؟
- نه هیچی.
- این شوهرها را از کجا پیدا می کنید؟
- اولش خوب بود. فروشنده بود.
- پس چرا بعد از سه سال می خواهی جدا شوی؟
- اولش عاشق بودم. خر شدم.
*
- دوساله ازدواج کردم. شوهرم نفقه نمی دهد. حاضر به طلاق هم نیست. می گوید باید تمکین کنی. مهریه ام هم کم است. چطور می توانم شکایت کنم که یا نفقه بدهد یا حاضر به طلاق شود؟
- باید بری توی همان عقدنامه ای که موقع عقد شرایطش را نخوانده، امضا می کردی، بدنبال چاره ای بگردی... .
***
- زنم مهرش را اجرا گذاشته و آدرس محل کارم را هم داده است. دیروز مأمور آمد محل کارم و آبرویم را برد. می خواهد برگردد. می توانم از دادگاه حکم بگیرم که نفقه می دهم و او باید برگردد.
- زنت می تواند بگوید نفقه نمی خواهم، خانه ات هم نمی آیم. با زور که نمی توانی مجبورش کنی...
***
دخترش شش سال پیش ازدواج کرد. همان دوران عقد فهمیدیم شوهرش معتاد است. هر چقدر به دخترم گفتم جدا شود قبول نکرد. می گفت آبروریزی است. من حتی عروسیش نرفتم.
حالا بعد از شش سال که با هم قهر بودیم برگشته خانه ام با یک دختر سه ساله. شوهرش حتی حقوق دخترم را هم می گرفت و به جایش کتک می زد. خانه اش هم شده بود پاتوق رفقایش. حتی نماز خواندن دخترم را هم مسخره می کرد. حالا با پدرش آمده کاری را که شش سال پیش باید می کرد ،انجام دهد. این وسط زندگی یک بچه تلف شد. می بینی؟
***
هر کس داستانی دارد. هر کس داستان دیگری را می پرسد تا ببیند زندگی خودش تلخ تراست یا دیگری. صبر او بیشتر است یا دیگری.
آنها که آمده اند توافقی جدا شوند، کارشان راحت تر است و جرأتشان بیشتر. نه مرد، زن را به زور نگه می دارد تا موهایش را سفید کند، نه زن تاب می آورد تا بچه هایش بزرگ شوند و جلوی پدر بایستند. حتی اینجا هم طلاق دو نفره بهتر است.
اینجا معلوم می شود کی فریب خورده، کی اشتباه کرده. اصلا نمی دانیم برای چه ازدواج می کنیم. آن وقت یک ماه، یک سال؛ ده سال بعد کارمان به دادگاه می کشد.
اینجا آخر خط است. آخر خط یک زندگی که روزی با هلهله و نقل و نبات و رؤیای سفیدبختی شروع شده و حالا با عدم سازش، فحاشی، دروغ، کتک، عدم تفاهم، بیکاری، نفقه، حضانت و اعتیاد و همسر دوم تمام می شود.
کاش همه آنهایی که با عجله از پله های محضر بالا می روند تا با عجله «بله» بگویند و اسمشان برود توی شناسنامه دیگری، قبل از همه آن امضاها سری به اینجا می زدند و آدم ها را نگاه می کردند. می دیدند چند عاشق دلباخته، چند لیلی و مجنون سابق توی دادگاه سر هم داد می زنند!
کاش قبل از عقد، از آدم امتحان بگیرند که زندگی را معنی کند. خودش را تعریف کند. کسی که قرار است همسرش شود را تعریف کند. اصلا آدم را مجبور کنند کلمه به کلمه عقدنامه را بخواند و تا همه را نفهمیده، عقد نکنند.
آمار طلاق در ایران
نرخ ازدواج و طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۶/۴ و ۵۹/۷ درصد افزایش یافت.
به گزارش ایسنا، نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۱ ، ۶۵۰ هزار و ۹۶۰ مورد بوده که این رقم در سال ،۸۲ به ۶۸۰ هزار و ۹۳۴ فقره افزایش یافته است.
همچنین طلاق ثبت شده در کشور طی این مدت از ۶۷ هزار و ۲۵۶ به ۷۲ هزار و ۳۵۹ مورد رسیده است.
براساس آمار سازمان ثبت احوال، بیشترین و کمترین نرخ طلاق طی سال گذشته به ترتیب با ۲۰ هزار و ۲۴۴ و ۱۸۳ فقره در تهران و ایلام رخ داده است.
همچنین بیشترین و کمترین نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۲ در شهرهای تهران و ایلام به ترتیب با ۱۱۱ هزار و ۱۵۱ و ۴ هزار و ۶۷۷ فقره گزارش شده است.
به گزارش ایسنا بیشترین رشد طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال پیش از آن با ۱۸/۴۴ درصد مربوط به استان اصفهان و کمترین با ۱۳/۲۲ درصد مربوط به استان ایلام بوده است.
آخرین آمار منتشره در خصوص طلاق و ازدواج در کشور همچنین حاکیست استانهای کهکیلویه و بویراحمد و چهار محال و بختیاری به ترتیب دارای بیشترین و کمترین رشد ازدواج با ۶۷/۱۶ و ۱۴/۷ درصد بوده اند.
گفتنی است نرخ ازدواج و طلاق شهری در شهر تهران طی سال گذشته به ترتیب ۱۰۴ هزار و ۹۴ و ۱۹ هزار و ۵۶۲ مورد و میزان ازدواج و طلاق روستایی به ترتیب ۷ هزار و ۵۷ و ۶۸۲ مورد بوده است.
بدین ترتیب نرخ رشد ازدواج و طلاق شهری و روستایی در پایتخت طی سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۵/۳ و ۱/۵ درصد افزایش نشان می دهد.
به گزارش ایسنا: طی ۶ ماه اول سال ۸۴ طلاق رشدی ۷ درصدی داشته است. آیت اللهی رییس سازمان ثبت احوال با اشاره به طلاقهای ثبت شده در ۶ ماه نخست امسال گفت: از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور ماه، چهل هزارو ۸۰۴ فقره طلاق در کشور ثبت شده است که این رقم در مدت مشابه سال گذشته (۳۸۰۲۲ مورد) بود و بیانگر رشد ۳۱۷/۷ درصدی است.
زندگی پس از طلاق
طلاق ضربه و بحران زندگی است که تأثیری عظیم بر شخص می گذارد. اگر طلاق را تجربه کرده اید یا اینکه در حال تجربه طلاق هستید قلب ما نیز با شما همدرد است. افراد مشکلات مشترکی در مورد طلاق دارند. خیلی ها احساس شکست، خیانت و سردرگمی می کنند. البته این پایان داستان نیست. برای بسیاری از طلاقها سؤال اصلی این است (حالا چی؟) طلاق انتهای راه نیست. البته اصلا ساده نیست و چیزی هم نیست که ما انتخابش کرده باشیم اما هنوز هم راه حلهایی وجود دارد که شما می توانید انتخاب کنید.

  
علی دوستی
 
 
هنرمندان و صوفیان ادعا کرده اند که از روزگاران کهن شاهد نور درمانى (استفاده از مغناطیس مرئى براى درمان بیمارى ها) بوده و آن را نشان داده اند. در این میان مى توان به موارد و مصادیقى نظیر تنوع کارها و آثار هنرى نظیر هنر مجسمه سازى، هنر باستان، نقاشى هاى بومى روى صخره و سنگ در استرالیا و مراکز توتم سرخپوستان آمریکا اشاره کرد که افرادى را نشان مى دهد که از سوى مناطق نورى یا لنزهاى ناشى از بدن احاطه شده اند. همچنین عقیده بر این است که « هاله» در آثار هنرمندان غربى نیز از نوعى نور طلایى ناشى مى شود که در اطراف سر فرد مورد آزمایش مى درخشد.
• اساس روش نوردرمانى: درمانگران روش نوردرمانى مى گویند هر چند به این روش درمانى وقوف کامل ندارند، اما نور واکنش هاى اولیه ما را در قبال مردم و موقعیت ها تعیین مى کند و معیار ارزیابى قضاوت سریع تر و حساس تر از بسیارى از استعدادها و توانایى هاى عقلانى است. آنها اظهار مى دارند ناآرامى اى که ما گاهى در برخى از گردهمایى هاى انسانى احساس مى کنیم ممکن است از نوعى نور ناشى شود که از هماهنگى و همگامى با درون خود ما انسان ها سر بر مى آورد و احساس نوعى آرامش در شرایط خاص احتمالاً به این معنا است که شما از سوى نورهاى همگون و هماهنگ احاطه شده اید. گفته مى شود نور گیاهان، حیوانات و مواد معدنى به عنوان بخشى از نظام واحد هستى همواره با همدیگر در ارتباط و تعامل هستند. تصور مى شود که نور هر شخص از تمامى نورهاى منعکس شده از سلول ها و مواد شیمیایى در بدن فرد و همچنین از تعامل این نورها شامل مى شود. گفته مى شود نور مرئى شبیه حالت بیضى است که از چند اینچ تا چندین پا دور بدن فرد احاطه دارد و گاهى در ناحیه سر احاطه بیشترى دارد. این نور از هفت اشعه رنگى مختلف ترکیب مى یابد که هر کدام از آنها با عنصر خاصى از بدن همانند کار و نقش پیچیده تر آنها ارتباط دارند. همچنین گفته مى شود که اشکال، رنگ ها و استحکام و پایدارى این اشعه از شخصى به شخص دیگر فرق مى کند و نشانگر ساختار منحصر به فرد هر کس است.
•روش استفاده از نوردرمانى: یک درمانگر، مراحل درمان را با مشاهده یا خیلى به ندرت و عینى تر از طریق لمس نور بیمار براى تفسیر وضعیت سلامتى وى آغاز مى کند. مثلاً یک نور کدر و تیره، مى تواند سلامتى ضعیفى از شخص یا نیاز به تغییر وضعیت او را نشان دهد. این حالت بیمار را هر روز ضعیف مى کند. همچنین گفته مى شود حاشیه تاریکى روى برخى از اعضاى بدن نشانگر وجود بیمارى است. درمانگران معتقدند از طریق نور مى توان شخصیت، احساسات و عواطف افراد را نیز مورد بررسى قرار داد. مثلاً نور داراى لبه ها و حاشیه هاى نرم و چین دار را مى توان به عنوان شاخص تاثیرپذیرى فرد در قبال سایرین تلقى کرد، در حالى که کناره هاى سخت و متحرک به معناى اجتماعى بودن، نه آسیب پذیر بودن، است و طرح و نماى سخت و برجسته مى تواند نشانگر گرایش دفاعى فرد و وجود این احساس باشد که جهان ماهیت خصومت آمیز دارد، احساسى که از ناامنى عمیق فرد ریشه مى گیرد. گفته مى شود رنگ ها نیز داراى اهمیت هستند. باور بر این است که وجود ترکیبات رنگ قرمز در حد زیاد در نور شاخص عصبانیت و وجود رنگ آبى به معناى داشتن شخصیت کمال  گرا (ایده آلیست) است.
• نور قرمز : نور این رنگ به عنوان رنگ زندگى و قدرت فیزیکى، نشانگر قدرت، انرژى و حساسیت انسان است که به معناى انسجام هماهنگى فرد به صورت یک کل محسوب مى شود. عصبانیت یا اضطراب در نور قرمز روشن، در حالى که عصبانیت یا حساسیت در نور قرمز تیره تجلى پیدا مى کند. وجود بیش از حد ترکیب رنگ قرمز در نور نشانگر خودخواهى، خودپسندى یا توجه بیش از حد به مادیات است. از نظر درمانى، نور قرمز با پایانه هاى عصبى فعالیت هاى شدید بدنى و غدد تناسلى قرین و توأم است.
• رنگ نارنجى : این رنگ موید انرژى و سلامتى است و نشان از شخصیت قوى فرد دارد که براى سایرین نیز اهمیت قائل مى شود. اما وجود ترکیب بیش از حد رنگ نارنجى نشان دهنده تاکید افراطى روى اهداف و جاه طلبى هاى خودخواهانه فرد است. نمود آدرنال نیز به رنگ نارنجى است و غدد تناسلى و طحال نیز همین رنگ را به خود مى گیرند. این رنگ همچنین مى تواند حاکى از وجود ترس، توهم یا فقدان توهم در فرد باشد.
• رنگ زرد : هوش و خوش بینى فرد یا در برخى از موارد، اضطراب یا نگرانى وى در قالب این رنگ تجلى پیدا مى کند. رنگ زرد خیلى روشن احتمالاً نشانگر ضعف یا نداشتن قاطعیت فرد و زرد طلایى نشان تعالى روحى و بینش فرد است. رنگ زرد همچنین موید وجود ناراحتى در لوزالمعده، سیستم گوارشى، بارورى و وضع حمل است.
• رنگ سبز : به عنوان رنگ طبیعت، پویایى و شکوفایى نشان از یک شخصیت با نشاط و سازگار و ذهن تنوع گراى فرد دارد. این رنگ با غده تیموس، قلب و سیستم گردش خون ارتباط دارد.
• رنگ آبى : ایده آل گرایى، انسجام و پر هیجانى بودن فرد در رنگ آبى تظاهر پیدا مى کند. آبى روشن موید استعداد و توان یادگیرى روح کاوش در فرد است. رنگ آبى از نظر فیزیکى نشانگر غده تیروئید است و با گوش ها، حلق، تنفس و سخن گفتن فرد ارتباط دارد.
• نور نیلى : این نور شاخص گرایش به اقدام و فعالیت براساس درک شهودى و کاوش براى پى بردن به حقیقت روحى تلقى مى شود. این نور نشانگر ارزش هاى اخلاقى و مذموم و بى اهمیت بودن جهان مادى است. وجود بیش از اندازه ترکیب نور نیلى در نور نشانگر آرامش و نوع پرستى یا اگر از توازن و تعادل خوبى برخوردار نباشد، نشانگر رنجور بودن فرد است. رنگ این نور همچنین با غدد مخاطى و سیستم لنفاوى فرد ارتباط دارد.
• نور بنفش : این نور به عنوان رنگ شکوفایى و نشاط روح، بینش درونى و عشق تلقى مى شود. رنگ این نور نشانگر اندامى کشیده، سیستم عصبى و انسجام و هماهنگى کل بدن است.
• نور سیاه و خاکسترى: این رنگ ها نشان مى دهند که نور فرد در اثر تفکرات و عواطف منفى، اضطراب، بیمارى یا در اثر بیهوشى آسیب دیده است.
•نور سفید : کمال، ایده آل بودن و حقیقت با این رنگ تظاهر و تجلى مى یابند. این رنگ متعادل کننده رنگ سیاه و خاکسترى موجود در ترکیب نور محسوب مى شود.
168072.jpg

  
علی دوستی
میزان شیوع افسردگى و خودکشى در دوران بلوغ به شدت افزایش مى یابد.
بعضى از مطالعات انجام شده نشان مى دهد که تقریباً یک سوم نوجوانان، دچار حالت افسردگى مى شوند و یک سوم این افراد در طول این دوران، بر اساس معیارهاى تشخیصى دچار اختلال افسردگى هستند.
افکار خودکشى در میان نوجوانان افسرده، در مقایسه با جوانان معمول تر است. خودکشى سومین دلیل مرگ در بین نوجوانان بین ۱۵ تا ۲۴ سال است و میزان خودکشى در میان نوجوانان در مقایسه با کل جمعیت بسیار بیشتر است. نکته قابل توجه این است که اقدام به خودکشى (در اثر افسردگى)، در بین نوجوانان عمدتاً از قبل برنامه ریزى مى شود و به دلیل واکنش هاى فرد بر اثر احساس درماندگى نیست.
•چرا خودکشى در میان نوجوانان بسیار معمول است؟
بعضى از محققین معتقدند که نوجوانان مستعد افسردگى اند و علت آن تغییرات رشدى است که در این دوران در زندگى آنان روى مى دهد. عوامل هورمونى هم ممکن است نقشى در این میان داشته باشند. هرچند اعتقاد بر این است که تاثیر هورمون ها در خلق و خو در مقایسه با تأثیرات محیطى بسیار کم است.
تغییرات فیزیکى که با بلوغ همراه است سبب مى شود بعضى از نوجوانان، بخصوص دختران در مورد ظاهرشان احساس خوبى نداشته باشند. توانایى تفکر انتزاعى (پس از بلوغ)،  سبب مى شود که نوجوانان به نحوى در مورد خودشان فکر کنند که قبلاً میسر نبوده است. و به همین دلیل، بیشتر به فکر فرو رفته و خود را تحقیر مى کنند.
اختلاف خانوادگى که یکى از عوامل مهم افسردگى است، در دوران نوجوانى بسیار معمول تر است. افزایش فشارهاى اجتماعى براى استقلال، نوجوانان را براى پذیرش نقش هایى تحت فشار مى گذارد که آمادگى آن را ندارند و در عین حال، آنان را از والدین و سایر بزرگسالان حامى جدا مى کند.
• نقش جنسیت در افسردگى نوجوانان
در میان بزرگسالان مشخص شده است که افسردگى در میان زنان در مقایسه با مردان معمول تر است. این تفاوت جنسیتى از دوران نوجوانى بروز مى کند.
جالب است بدانید، قبل از سن ۱۴ سالگى (شروع دوران نوجوانى)، افسردگى در میان پسران در مقایسه با دختران معمول تر است. ولى در دوران نوجوانى این نسبت جنسیتى بین دختر و پسر تغییر مى کند.
اوایل نوجوانى براى دختران در مقایسه با پسران تنش بیشترى به همراه دارد. دختران زودتر رشد را آغاز مى کنند و از این رو در مقایسه با پسران تغییرات بیشترى را تجربه مى کنند.
دختران و پسران روش هاى متفاوتى براى سازگارى با تنش دارند. دختران در مقابل تنش احساساتشان را درونى مى کنند. ولى پسرها، توجه خود را به چیزهاى دیگرى معطوف مى کنند و احساسات خود را بیرون مى ریزند.
نکته جالب این است که دخترها در مقایسه با پسرها، وقتى شرایط مشابهى را تجربه مى کنند بیشتر دچار افسردگى مى شوند.
الکساندر کاپلان (روانشناس معروف) در این مورد مى گوید: فشارهاى اجتماعى شدن بر زنان، براى سرکوب خشم و همچنین احساس آسیب دیدن روابط،  آسیب پذیرى این قشر را در برابر افسردگى افزایش مى دهد.
دختران وقتى ناچار مى شوند براى حفظ روابطى که اهمیت زیادى برایشان دارد، سکوت کنند، تحت فشار زیادى قرار مى گیرند. دختران از ابراز خشم باز داشته مى شوند. و احتمالاً هیچ راهى جز سرکوب اینگونه احساسات ندارند. و در بعضى از موارد این خشم را به خود باز مى گردانند.
افسردگى و اقدام به خودکشى در میان دختران معمول تر است. ولى پسران بیشتر احتمال دارد که بر اثر اقدام به خودکشى بمیرند. شاید به این دلیل که از روش هاى مرگ آورترى استفاده مى کنند.
هرچند که ظاهراً مردان در مقایسه با زنان، از امتیازات بیشترى برخوردارند،  ولى پسران در مقایسه با دختران، بیشتر خود را به دست مرگ مى سپارند. این نکته را هم باید گفت که فشارهاى مربوط به جنسیت (در آسیب شناسى افسردگى و خودکشى) بر پسران نیز مانند دختران تاثیرگذار است. براى مثال، در فرهنگ غربى از نوجوانان ۱۸ ساله پسر انتظار مى رود که خانه را ترک کنند. و آماده پذیرش نقش مرد در جامعه شوند. اما فشارهاى غیرقابل تحمل روانى که در اثر این انتظار به نوجوان تحمیل مى شود، او را وادار به اقدامات پنهان مى کند. (اقدام به خودکشى و یا تمارض)
مرد جوانى که هنوز آمادگى یا تمایل لازم براى پذیرفتن نقش تعیین شده به عنوان یک مرد را ندارد، ممکن است خود را بى کفایت و نامتناسب ارزیابى کند. براى چنین فردى، خودکشى مى تواند تنها راه فرار از این وضعیت ظاهراً مایوس کننده باشد. مشکلات مربوط به انتظارات جنسیتى جامعه از نوجوانان، یکى از دلایل بارز میزان بالاى خودکشى در میان نوجوانان است.

  
سمیه صیادی فر ، علی دوستی
در یکی از ویلاهایی که یادآور انتظار پسر پادشاه و استقبال وی از سیندرلای مهربان و زیباست اشکان، جوان ۲۱ ساله میزبان، منتظر جمع دوستان است. جمع جوانانی که قرار نیست جز گرما و خلسه چیزی عایدشان شود. صاحبان خانه میلیارد تومانی در سفرند و این میهمانی ها را چندان نامتعارف نمی دانند مشروط بر این که زیاده روی در کار نباشد! بچه ها... از راه می رسند. جوانان تیپ زده چپ و راست از خودروها پیاده می شوند. حریر نازک خنده ها از دو سو به هم می خورد. چشم های روشن و بی ملال جوانی زیر نور خوشرنگ چراغ های هالوژن محوطه می درخشد. خوش و بش می کنند و چند نفر هم با کمی هنجارشکنی می خندند و از مشاهده هنجار شکنی ها هیچ کدام با تعجب به دیگری نگاه نمی کنند! یکی از آنها با غرور و تکبر فیلسوفانه می گوید: (من اکس می زنم، پس هستم!) بعد همه قهقهه زنان وارد سالن پذیرایی می شوند. بی اعتنایان به دنیا چیزی بین ۱۷ تا۲۴ ساله اند. دخترها کم سن تر و چقدر فیلمی تر از پسرها رفتار می کنند! همه بزک تند عروسکی دارند و راه رفتنشان یک جور لق زدن روی پاشنه های بلند کفشهاست! میزبان انواع سیگارها را تعارف می کند: برگ معمولی، برگ هاوانا، مالبرو و... کسی اینجا سیگار وطنی دود نمی کند. دود را از دهان و بینی شان بیرون می فرستند. انواع خوراکی، شیرینی و شکلات و... فراهم است. سلف سرویس است، میهمانی تا خود صبح ادامه پیدا خواهد کرد. یک جور اکس پارتی از گرگ و میش عصر تا گرگ و میش سپیده! در اینجا چیزی به نام مقاومت وجود ندارد. قانون جادویی، نرمش و انعطاف پذیری است. گروه به استقبال شادی می رود! تیک های حرکتی شان چقدر حرفه ای و تمرین شده است! همراه با موزیک هیکل خود را تکان می دهند و نگاهشان غیرطبیعی است! پارتی عملاً پس از خوردن قرص ها شروع می شود. قرص هایی در چند رنگ: سفید، صورتی، قهوه ای و مخلوطی از این چند رنگ که در ظرفی توسط میزبان با آداب خاصی روی میز پذیرایی گذاشته می شود. طرح اصلی قرص های اکستازی صورتکی با دو چشم و دهانی متبسم است. مراسم با خوردن همزمان حبه های تکه شده آغاز می شود، موزیک نیز از آخرین های روز است! آنها با کنایه و اشاره پرده سکوت را در میان حصارهای خود ساخته، می درند و تیغ اعتراض به هنجارها را در چله کمان می نهند و به سوی خود رها می کنند. همه می رقصند و ساعتی بعد میان جسم های ناگهان دگرگون شده، فضایی غریب و مضحک برقرار می شود. میان گر گرفتگی و بی تفاوتی و دهن کجی به ارزش ها و هنجارهای رایج، فاصله «یک نفس» است. هیچ کس قادر به پنهان کردن توهماتش نیست و عده ای در این میان غافلگیر می شوند و تسویه حساب ها به بعد از پارتی موکول می شود! و به تدریج در پایان ولنگاری و به گفته خودشان «end» وحشیانه می لولند و می رقصند! فرشته ها بال هایشان می سوزد و دیوها افسارشان گسیخته می شود! در محاصره تیغ های آخته «اکس» گاه محفل به مرگ تهدید می شود. از فاصله ای بعید می توان ضربان قلب ها را به وضوح شنید چشم ها پر خون شده، گرگرفتگی نامعقول به هنگامی که خوردن مایه حیات یعنی آب برابر است با مرگ! سپیده سر می زند و اهالی اکس زده همچنان فعالند. وقتی میزبان یاران خلسه را بدرقه می کند. جوانان مغرور و بی اعتنا به دنیا و همچون یخ، زیر اشعه آفتاب شرق ذوب می شوند و باز کوچه و خیابان فضیلت انسان بودن را به آنها گوشزد می کند. گریزی از این فضیلت نیست که نیست حتی در پناه شادی! شب پیش، همه با اندامی مناسب، پوستی لطیف و عطر زده و موهایی نرم و حالت گرفته و... به بزم آمده بودند حالا با تنی وارفته و روحی افسرده و گریزان چون خفاش از نور یکدیگر را رها می کنند. ناگهان غم دنیا جوانان «شاد و شنگول» را سراسر فرا می گیرد. تا نوبت به «اکس زدن» دیگر برسد ناگزیر باید جور دنیا را کشید! و آنان به جای آن که پیش رفته باشند، فرو رفته اند تا کی و کجا دوباره از این لجن زار سر بر کشند!
* * *
آیا تا به حال نام اکستاسی را شنیده اید؟ آیا تا به حال در میهمانی هایی موسوم به اکس پارتی شرکت کرده اید؟ احتمالاً در بین دوستان شما کسانی هستند که اسم این ماده را شنیده اند یا آن  را مصرف کرده اند؟! اکستاسی در قالب قرص های شادی بخش طاعون خفته عصر ما نام گرفته است. برای بیشتر خانواده ها هنوز این سؤال مطرح است که این قرص های رنگین کوچک چه عواقب بزرگی دارند و آنان باید چگونه متوجه شوند که فرزندشان آن  را مصرف می کنند.
در جامعه ما نیز میزان مصرف این قرص ها، روبه افزایش است. دکتر محسن وزیریان درباره آمار مصرف کنندگان، می گوید: طبق آماری که در سال ۸۰ از یک تحقیق به دست آوردیم، می توانیم بگوییم که بیش از ۴۰ هزار نفر که بخش عمده ای از آن را دانش آموزان تشکیل می دهند، این داروها را تجربه کرده اند.
عضو شورای مرکزی باشگاه پژوهشگران جوان می گوید: مصرف کنندگان این قرص ها بیشتر در سنین ۱۵ تا ۲۵ سال هستند که در اثر شرکت در محافل و پارتی های شبانه مورد سوءاستفاده گروه های سود جو قرار می گیرند. اگر دقت کنید در اکثر اعتیادهایی که به مواد مخدر ایجاد می شود، معمولاً همیشه فرد معتاد در مرکز توجه است و تمامی سرزنشها به سوی او سرازیر می شود. صاحبنظران با ذکر عوارض و حالات اعتیاد و زیانهایی که مواد مخدر به جسم و روح افراد وارد می کنند، همیشه معتادان را انسانهایی بدون اندیشه و فکر تصویر می کنند. انسانهایی که از سوی جامعه طرد می شوند، چون بدون علت و یا به علت هایی نادرست به مصرف مواد می پردازند!
مبارزاتی که در جامعه ما علیه مواد مخدر و از جمله نوع جدید و به مراتب بسیار خطرناک تر آن (قرص های اکستازی) صورت می گیرد، بیشتر در حد انهدام مواد و یا آگاهی سازی از مشکلات ایجاد شده پس از مصرف است. غافل از اینکه یکی از راهکارهای قابل توجه که باید بر روی آن سرمایه گذاری کرد، فرهنگ سازی در این زمینه و در نتیجه پیشگیری از این مشکل است. اینکه ریشه یابی شود، چرا بعضی از افراد جامعه ما که اکثراً جوان نیز هستند، به قرص های شادی آور روی می آورند؟ چرا حتی با آگاهی از مشکلات پس از مصرف، باز گرایش بسیار بالایی برای استفاده از آنها وجود دارد؟ سعی ما در این گزارش ارائه اطلاعاتی همچون، ترکیبات و اثرات مصرف اکستازی، بررسی چرایی گرایش به مصرف اکستازی در ایران، بررسی عوامل زمینه ساز و ارائه راهکارهایی برای پیشگیری از مصرف این مواد است.
از آنجایی که پیشگیری مقدم بر مبارزه است و شناخت و آگاهی، اساسی ترین بخش این فرآیند بوده و بدون آن بی اساس است، در اینجا ابتدا به معرفی اکستازی، تاریخچه استفاده از آن، اشکال رایج دارویی، اثرات مثبت و منفی بر روی جسم و ذهن همراه با ذکر تجربه های واقعی افراد خواهیم پرداخت.
  005646.jpg005649.jpg
 
اکستازی چیست؟
ترکیب «۴ ، ۳ MDMA» یا متیلن دی اکسی متامفتامین که به نام های اکستاسی، اکستازی، XTC ، X اکس هم معروف است. در ایران به نام قرص شادی هم شناخته می شود. این ماده در ۱۹۱۴ در آلمان به عنوان کم کننده اشتها مورد استفاده قرار گرفت که به علت اثرات آن از رده مصرف خارج شد. در دهه ۷۰ میلادی این دارو کاربرد مجدد یافت و در روان درمانی برای کمک به بیان احساسات بیماران استفاده شد که در ۱۹۸۴ با اثبات اثرات آن روی مغز حیوانات آزمایشگاهی، از رده خارج شد. در ۱۹۸۵ در آمریکا، مصرف آن ممنوع اعلام شد. در سال های اخیر مصرف آن در آمریکا، در پارتی های شبانه موسوم به Raves به شدت افزایش یافته است که باعث نگرانی دولت آمریکا شده است. در دوره زمانی خاصی در اروپا، مصرف این مواد انرژی زا و شادی بخش برای کاهش مصرف سایر مواد مخدر مثل هروئین تشویق شده است؛ به طوری که مصرف آن سال ۱۹۹۵ از ۵۰۰ هزار قرص در سال به ۳۰ میلیون قرص در دو سال بعد رسیده است.
۲ درصد مردم آمریکا حداقل یک بار این ترکیب را مصرف کرده اند. حداقل یازده و هفت دهم درصد دانش آموزان کلاس آخر دبیرستان در آمریکا یک بار «اکس» مصرف کرده اند. مصرف این قرصها در ایران به خصوص در یک سال اخیر در پارتی های شبانه به شدت افزایش یافته است. جوانان تحصیلکرده و مرفه مصرف کنندگان اصلی این داروها هستند. لازم است عموم مردم و پزشکان با اثرات سوء مصرف این دارو آشنا شوند.
اشکال رایج دارویی
این دارو به صورت قرص های خوراکی و جویدنی، کپسول و مواد تدخینی و تزریقی موجود است. قیمت هر قرص بین ۱۰ تا ۳۰ دلار است. در ایران قیمت قرص بین ۴ تا ۲۰ هزار تومان (متوسط ۱۰ هزار تومان) است که با مارکهای مرسدس بنز و میتسوبیشی،ریال KO و صلیب   موجود است. این دارو به علت این که به راحتی در لابراتوارهای داخلی امکان ساخت دارد، به دلیل افزودن مواد اضافی به آن، برای مصرف کننده عوارض بیشتری را خواهد داشت. هر قرص خوراکی حاوی ۸۰ تا ۱۶۰ میلی گرم MDMA است. پس از بلعیدن قرص پس از ۲۰ تا ۹۰ دقیقه اثرات  آن ظاهر شده و حدود ۲ تا ۳ ساعت اثرات آن در یک حد حفظ شده و بعد افت می کند و از ۳ تا ۲۴ ساعت اثرات آن باقی است.
نحوه اثر در مغز
در مقاله ای که در مجله نوروساینس در ۱۵ ژوئن ۱۹۹۹ به چاپ رسید، نتایج یک تحقیق بر روی میمونها به چاپ رسید. در بررسی این میمون ها که برای مدت ۴ روز و روزی ۲ بار قرص Ecstay محلول در مایعی را مصرف کرده بودند و میمونهای که فقط همین مایع را استفاده کرده بودند و پس از ۷ سال کالبد شکافی شده بودند مشاهده شد که تغییراتی در سلولهای سروتونینی مغز ایجاد شده است که در لوب فرونتال و نواحی مربوط به فکر کردن، ناحیه هیپوکامپ و نقاط عمقی مغز مربوط به حافظه بوده است. پس مشاهده می شود که مصرف اکستاسی در دراز مدت باعث ایجاد اختلال در قوه تفکر و حافظه و قابلیت یادگیری فرد می شودو در تحقیقی دیگر مشاهده شد که پس از مصرف دارو، میزان سروتونین در مغز به میزان بیست تا شصت درصد کاهش می یابد و مشاهده شد که اثرات مخرب مغزی غیرقابل بازگشت است.
اکستاسی چه اثراتی برروی مصرف کننده آن دارد؟
افزایش شدید احساس خوب بودن در فرد، افزایش انرژی در فرد، احساس تمایل برای ارتباط با دیگران و احساس تعلق و نزدیکی به دیگران، احساس عشق و سرخوشی، دست و دلبازی، افزایش هوشیاری و درک موسیقی، افزایش حسهای بویایی و چشایی، احساس تجربیات و حالات روحی جدید در زندگی، احساس روشنایی، تمایل برای در آغوش گرفتن و بوسیدن دیگران؛ به علت افزایش انرژی در افراد مصرف کنندگان تمایل برای فعالیت شدید و رقصهای طولانی دارند.
* یک تجربه:
الکساندر شوگیلین بیوشیمیست آمریکایی که برای اولین بار روی عوارض این دارو کار می کرد پس از یک بار مصرف اکستاسی می گوید: کوهی که نزدیک منزلم بود و هر روز آن را می دیدم پس از مصرف اکستاسی طوری به نظرم می آمد که دوست داشتم ساعتها آن را تماشا کنم!
* اثرات منفی:
کاهش اشتها، تغییرات بینایی، گشاد شدن مردمکها (میدریاز)(۱) ، حرکات غیرطبیعی چشم(نیستاگموس)، توهم بینایی (هالوسیناسیون)، افزایش ضربان قلب و فشار خون(تاکی کاردی و هیپرتانسیون)، تغییر در حفظ نظم دمای بدن، فک زدن های طولانی (افراد مصرف کننده برای جلوگیری از حالت قفل شدن فک مجبور به مصرف آدامس هستند. تا ساعتها پس از مصرف این حالت فک زدن های غیرطبیعی وجود دارد)، لرزیدن، عصبی شدن، عدم تمایل برای استراحت و تمایل شدید برای مصرف مجدد این ماده پس از افت تأثیر اولیه.
* اثرات منفی شدید:
اثرات شدید احساسی، اختلال در خواب، کابوسهای شبانه، اضطراب، دیوانگی، انقباض شدید فک و پارگی زبان در اثر فک زدنهای طولانی(۲) عدم تمرکز، فراموشی، اختلال در یادگیری، افزایش دمای بدن و کاهش آب بدن(۳)، اختلال در مکانیسم نعوظ و نرسیدن به اوج لذت جنسی(ارگاسم)، تهوع و استفراغ، کاهش سدیم خون در اثر مصرف زیاد مایعات (هیپوناترمی)(۴)، سردرد و سرگیجه و تشنج، آنمی آپلاستیک (سرکوب شدید خونسازی مغز استخوان)، افت شدید خلق در روزهای پس از مصرف، خستگی و افسردگی شدید تا یک هفته پس از مصرف، احتمال اعتیاد جسمی کم است ولی احتمال اعتیاد روانی بسیار زیاد است، احتمال مسمومیت کبدی، صدمه به اعصاب مغزی، بزرگ شدن سینه در آقایان (ژنیکوماستی)، احتباس ادراری، تخریب عضلات مخطط (رابدومیولیز)(۵).
تجربه هایی از مصرف اکستازی
دکتر محمدرضا شمس انصاری روانپزشک درباره این مواد می گوید: مصرف این مواد علاوه بر آن که علائم خطرناکی را در روح و روان مصرف کننده ایجاد می کند، همچنین خطرات جسمی، همچون ایست قلبی و تشنج غیرقابل کنترل و منجر به مرگ در پی دارد، بسیار دیده شده که فرد پس از مصرف این داروها به حالت جنون دچار شده و از او کارهای عجیب و غریب سر زده است.
۱. افراد مصرف کننده در محل هایی مصرف مثل پارتی ها با وجود کم بودن نور مجبور به استفاده از عینکهای آفتابی در شب هستند که علت آن تحریک پذیری با نور است.
۲. در صورت بروز این حالت باید از آمپول دیازپام و یا قرصهای خوراکی آن استفاده کرد.
۳. در پارتی هایی که این دارو مصرف می شود، افراد مجبور به مصرف آب فراوان و مکرر هستند و این مسأله خطرات خاص خود را به همراه دارد.
۴. دختران جوان به علت اثرات هورمونهای جنسی زنانه، در صورت مصرف اکستازی در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افت سدیم خون و به دنبال آن تشنج هستند.
۵. در نتیجه افزایش دمای بدن رخ می دهد و می تواند به علت رسوب مواد حاصل از این تخریب در کلیه باعث آسیب به این ارگان شود.
مجید دانشجوی رشته تربیت بدنی که اکستازی را مصرف کرده است، در این باره می گوید: شنیده بودم مصرف X نشاط و شادی زیاد ایجاد می کند. فکر کردم برای انجام تمریناتم می توانم از آنها استفاده کنم. اولین بار در یک مجلس شب نشینی دانشجویی مصرف کردم. اول احساس خوبی داشتم ولی تا سه روز پس از آن گیج بودم، عضلاتم خشک شده بود و آب زیادی می خوردم. حرارت بدنم بالای ۳۸ درجه و اصلاً نمی توانستم ورزش کنم در عین حال که خسته بودم خوابم نمی برد، افکارم پراکنده بود، با وجود اینکه اصلاً چیزی نمی توانستم بخورم اصلاً گرسنه نبودم. این حالت پس از پنج روز خوب شد. پس از پنج روز که برای بار دوم اکستازی را در دست دوستم دیدم انگار تمام دردسرهایم را فراموش کرده باشم، دوباره اکستازی را مصرف کردم و این بار در طی ۵ روز ۱۵ بسته سیگار کشیدم و وقتی مثل دفعه پیش ۵ روز گذشت، من تقریباً حالت عادی پیدا کردم. متوجه شدم دوستم که این قرص را به من معرفی کرده در آخرین مصرفش سکته کرده است. خیلی ناراحت شدم ولی احساس می کنم همیشه یک کششی برای این قرص در من وجود دارد.
مریم ۱۶ ساله و محصل است. او می گوید: بچه ها گفتند اگر بیایی خوش می گذرد. اولین بار بود که در یک پارتی شرکت می کردم. تمام روز دلهره داشتم، به خانواده هایمان گفتیم به جشن میهمانی دخترانه ای می رویم. جشن از ساعت ۷ شروع شد. لیوان شربت را که خوردم دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد؟! فقط می خندیدم. آنقدر این کار را ادامه دادیم که سرم گیج رفت و افتادم و از هوش رفتم.
وابستگی روانی عامل مهم اعتیاد
دکتر محمد زرین دست (نوروسایکو فارمولوژیست) می گوید: چون سلولهای مغزی بعد از مصرف به این مواد عادت می کنند از خود واکنش نشان می دهند و این باعث وابستگی روانی می شود. در حقیقت وابستگی روانی باعث می شود فرد مصرف کننده برای یافتن قرص کنکاش کند. وابستگی جسمی به مواد مخدر باعث می شود که فرد نتواند مصرف را ترک کند. پس می توانیم بگوییم وابستگی روانی عارضه بسیار بدتری از وابستگی جسمی است.
دکتر هومان نارنجیها- مسئول واحد تحقیقات نظام سلامت در اعتیاد (مؤسسه داریوش)- می گوید: وقتی فرد یک بار از اکستازی استفاده کرد، بعد از مدتی دچار اضطراب، افسردگی و پرخاشگری می شود. این عامل باعث می شود که تداوم مصرف ایجاد شده و از اینجاست که فاز دوم شکل می گیرد. اکنون فرد با خانواده خود درگیر می شود، ممکن است در همین جا دیگر مصرف قرص را به خاطر این مشکل کنار بگذارد (مصرف نابجا) و یا اینکه به مصرف ادامه دهد (سوء مصرف). سوء مصرف یعنی اینکه اکنون فرد حاضر است برای به دست آوردن اکستازی دست به هر کاری بزند، قوانین جامعه را زیر پا بگذارد، روابط خانوادگی را به هم بزند و... سوء مصرف راهی می شود برای رسیدن به اعتیاد کامل، در این مرحله فرد حاضر است به خاطر اینکه مصرفش به تعویق نیفتد، خانواده اش را رها کند، وسایل خانه اش را بفروشد و خلاصه دست به هر کار ناشایستی بزند تا فقط بتواند قرص اکستازی را به دست آورده و مصرف کند.
دکتر مهرداد افتخار (روان شناس و استاد دانشگاه) معتقد است: بعضی افراد فکر می کنند قرص های شاد ی آور، چون باعث وابستگی فیزیکی نمی شود پس آنقدرها هم خطرناک نیست. تصور آنها بر این است که وابستگی روانی زیاد اهمیتی ندارد. اما باید گفت وابستگی روانی عاملی است برای اینکه فرد دست به هر کاری بزند تا بتواند مصرف داشته باشد.
نسترن- ۲۸ ساله- می گوید: «طلا می دزدیدم، می دادم برایم آب کنند و خرج قرص می کردم.»
دکتر سعید صفائیان- دبیر کل هماهنگی و نظارت بر درمان و بازتوانی ستاد مبارزه با مواد مخدر- می گوید: ۲ نکته در مورد مصرف قرص های اکستازی وجود دارد: یکی اینکه باید دانست هرگونه مواد مخدر صنعتی همچون اکستازی می تواند وابستگی روانی ایجاد کند که بسیار مخرب تر از وابستگی جسمی است. دوم اینکه وابستگی روانی ایجاد شده در اکستازی بسیار شدیدتر از هروئین و کوکائین است.
محمد- ۲۶ ساله- می گوید: «من ۳ سال پیش هروئین مصرف می کردم ولی ترک کردم و رفتم سراغ استفاده از قرص های اکستازی، چون فکر می کردم این قرصها به اندازه هروئین خانمان سوز نیست.»
دکتر حسن رفیعی- روانپزشک و مدیر دفتر امور پیشگیری از اعتیاد بهزیستی- می گوید: «واقعیت امر این است که یک بار مصرف این قرصها زمینه سازی است برای مصرف دوم آن. اگر کسی تا به حال روانگردان مصرف نکرده باشد، احتمال ابتلایش زیر ۵ درصد است. اگر یک بار از این مواد مصرف کند، درصد مراجعه دوباره به آن تا حدود ۷۵ درصد بالا می رود. در حقیقت ما با فرآیند اعتیاد روبه رو هستیم. مصرف نابجا سپس سوء مصرف و در نهایت اعتیاد.
زهره- ۱۵ ساله- می گوید:« فکر می کردم یک بار بیشتر مصرف نمی کنم ولی بعد نتونستم، خوشم اومد!»
نسترن _ ۲۸ ساله- می گوید:« آدم اراده شو که بذاره کنار، یه سیگار و هم که بگیره دستش، بعد کم کم لای تمام انگشتانش سیگاره. هی پیشرفت می کنه اول سیگاره بعد حشیش، تریاک، هروئین، اکس، کوکائین، شیشه بعد میره رو مد ببینه بقیه دوستاش چی مصرف می کنن، می ره سراغ همون. »
چه کنیم با این همه گرایش به مصر ف قرص های شادی آور؟
سماواتی- مسئول اداره مبارزه با مواد مخدر ناجا- با تأکید بر از بین بردن نگرش مثبت دانش آموزان نسبت به این گونه قرص ها، گفت: تهیه فیلم های مستند و به نمایش گذاشتن آنها در مدارس، آموزش و اطلاع رسانی به این قشر آسیب پذیر و ساخت برنامه های تلویزیونی و سی دی های واقعی از جمله برنامه های پیش گیرانه ناجا در زمینه این آسیب اجتماعی بوده است. وی خاطر نشان ساخت: موارد یاد شده نمی تواند به تنهایی عامل مؤثری باشد بلکه باید با ایجاد فضاهای شاد و سالم و اماکن ورزشی، محلی برای تخلیه انرژی جوانان در نظر گرفته شود. اما آیا واقعاً به راهکارهایی اینچنین توجیه می شود؟! آیا سرمایه گذاری لازم در جهت کنترل و هدایت انرژی های جوانان در سطح جامعه صورت می گیرد؟ یا باید در اکثر موارد، فقط به چند راه محدود مقابله با اعتیاد مانند انهدام مواد و یا مجازات معتادان بسنده کرد. نوش دارو بعد از مرگ سهراب!
رئیس کمیته پزشکی باشگاه پژوهشگران جوان معتقد است: برنامه ریزی برای اوقات فراغت جوانان،  ایجاد اشتغال و نشاط اجتماعی در جامعه، پرهیز از کشاندن تنش های سیاسی در ضمن زندگی مردم، برخورد تخصصی و بشردوستانه با آسیب های اجتماعی و ترویج روش های مصونیت ساز به جای محدودیت سازی صرف، از جمله راهکارهای جلوگیری از مصرف روان گردان هاست که باید در دستور کار بخش های ذی ربط قرار گیرد.
یک روانپزشک معتقد است: هر قدر افراد از نظر روحی ناپایدارتر باشند احتمال اینکه از مواد روانگردان استفاده کنند بیشتر است و این یک قانون کلی در استفاده از این مواد است، البته تعدادی نیز از روی کنجکاوی و تفنن به این مواد روی می آورند. مصرف کنندگان اکستازی در مدت یک سال، نیمی از دوستان خود را به این سمت سوق می دهند. دکتر محمد علی زاده در این زمینه هشدار داد: جوانان در انتخاب دوستان و محل های رفت و آمد خود دقت فراوان داشته باشند. وی مصرف حتی یک بار اکستازی را دارای عوارض بلند مدت دانست.
لطفاً خطر را جدی بگیرید!
به دلیل اینکه کسانی که از مواد مخدر شیمیایی مانند قرص های شادی آور، استفاده می کنند الگوی منظمی برای مصرفشان ندارند و حتی میزان مصرف آنان مشخص نیست، آمار اعتیاد به این مواد در دست نیست!
هنوز هیچ مرکزی برای ترک مواد روانگردان در کشور وجود ندارد و تنها برخی مراجعان از طریق مشاوره و روان درمانی تحت درمان قرار گرفته اند. دکتر مکری عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران معتقد است:  راه اندازی چنین مرکزی نیز مشکل است زیرا نمونه ها باید مدتهای بسیار طولانی (حداقل یک سال) تحت درمان باشند.
در سال های اخیر مصرف قرصهای اکستازی و پرونده های مرتبط با آن، چنان شایع و گسترده شده که مسئولان مربوطه را به واکنش واداشته است. این واکنش اگر همراه با آسیب شناسی اجتماعی نباشد، قاعدتاً راه به جایی نخواهد برد.
مسئولان نظام باید هر چه بیشتر به این مسئله توجه کنند و به خاطر داشته باشند که جامعه ما از نظر میانگین سنی جوانان، نسبت به اعتیاد به این گونه مواد بسیار آسیب پذیر است. یکی از راه های اساسی پیشگیری، دادن امید و آگاهی به انسانهای نیازمند و جویای شادی و فراهم کردن زمینه ای برای دستیابی به شادی های سالم و ایجاد فضای امن برای رشد سریع استعدادهاست.

  

 
 سمیه صیادی فر، علی دوستی
چرا روی آوردن جوان ها به شادی های کاذب آسیب شناسی نمی شود؟ چرا همیشه قبل از کشف علت و برطرف کردن آن تنها به معلول و حذف موقتی آن فکر می کنیم! جو جامعه ما تحت تاثیر برخی از حوادث غم انگیز، همچنان غمگین و عبوس است.گاه شادی و شاد بودن را مخالف جدیت تلقی می کنیم و رابطه شادی را با افزایش انگیزه کار و تلاش معکوس فرض می کنیم.این گزارش سعی دارد مسأله حبس شادی را از ۳ دیدگاه روانشناسی، جامعه شناسی و اسلام مورد بررسی قرار دهد.
شادی لازمه حیات اجتماعی
اگر با دقت احوال انسانهای شاد و ناشاد را بررسی کنیم، متوجه می شویم که اندوه مادی متاعی شیطانی و شادی هدیه ای رحمانی است. از ابتدای تمدن بشر غم و اندوه مایه توقف و انزجار و شادی و نشاط عامل تحرک و نظم بوده است.
انسان از اندوه، غم و تاریکی می گریزد و به شادی و نور پناه می برد. شاد زیستن آرزوی دیرینه آدمی است. دنیای بدون غم، خشم و جنگ. سرشار از مهربانی و شادی، آرزویی است که ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد. آرزویی که مقدمه غلبه بر تمام ناکامی هاست. شادی، این معجزه درونی، گره گشای بسیاری از رنج هاست.در میراث کهن ما ایرانیان، شادی، پدیده ای الهی محسوب می شود. به گونه ای که می گویند نخستین معجزه زرتشت خندیدن وی در بدو تولد بوده است. پارسیان شادی را آفریده خداوند و اندوه و غم را آفریده اهریمن می دانستند. مردم ایران باستان حدود ۶۰ روز از سال را جشن می گرفتند و به ستایش می پرداختند.گذشتگان ما برای ارج  نهادن به پیدایش انسان جشن بزرگ نوروز را با شکوهی بسیار زیاد برپا می کردند. ایرانیان سعی می کردند به هر بهانه ای روزگار را به شادی و شکرگزاری سپری کنند.
پیشینه تاریخی کشورمان نشان می دهد که نشاط در همه ادوار مورد توجه ایرانیان بوده است.
چو شادی بکاهد، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان ناتوان
مده دل به غم تا نکاهد روان
به شادی همی دار دل را جوان
متاسفانه در بافت جوان جامعه ما،آنگونه که باید شادابی و پویایی یک جامعه فعال و سخت کوش به چشم نمی خورد. به نظر می رسد که برای بررسی معضلات اجتماعی قبل از هر چیز باید به شناخت و بررسی عوامل مهم پرداخت و بعد به مقابله اندیشید.
باید پذیرفت که شادی و غم در زندگی اجتماعی انسانها، تأثیرات عمده ای دارد. متأسفانه گاه در جامعه امروزی ما بنا به تعبیرهای غلط و بدون استدلال، تفکر شادی متروک شده و علی رغم آنکه در فرهنگ دینی ما شادی و نشاط از آموزه های محکم و انکارناپذیر است، برخی به غلط اندوه و گوشه نشینی را جایگزین شادی و نشاط نموده اند. تا جایی که آثار زیانبار آن هر روز بیشتر از پیش نمایان می شود.
لازمه شادی و شادبودن چیزی نیست جز مثبت اندیشی و جستجوی خوبی ها و زیبایی ها. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیه ای افسرده، چهره ای غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریب گر جامعه است. نباید فراموش کرد که رخدادهای اجتماعی، راه حل های اجتماعی دارد و راهکارهای جمعی در برخورد با چنین مشکلاتی می تواند بسیار کارساز باشد. به یاد بسپاریم که پیشگیری کارآمدتر از درمان است.
در جامعه غم زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمی ماند. به تجربه ثابت شده شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، تولید بهتر، اشتغال بیشتر و اقتصاد، سالم تر خواهد بود. بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحت تر به دست  می آید. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا می شود.باید توجه داشته باشیم، نسل غم زده، محکوم به شکست است و از این بابت بر دلسوزان جامعه واجب است، روح شادی و نشاط را در رگ حیات جامعه تزریق کنند.
دیدگاه صاحبنظران
دکتر امان الله قرایی مقدم _ عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم- می گوید:شادکردن و شاد بودن جامعه موجب پیشرفت و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و خانوادگی جامعه می شود؛ از بسیاری مسائل و بروز انواع آسیب های جامعه، جرم و بزهکاری، طلاق، نابسامانی خانوادگی و سایر مسائل جلوگیری به عمل می آید؛ اختلالات روحی در جامعه کمتر می شود و میزان رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و تولید، افزایش پیدا مِی کند. شادی یک نیاز اساسی انسان است، افراد اگر در جامعه خود نتوانند این نیاز را برآورده کنند، روبه جوامع دیگری می برند ، در نتیجه به تدریج از فرهنگ ملی خود دور می شوند، بتدریج فرهنگ و ارزش های غربی در جامعه رواج یافته و جامعه مسخ می شود.دکتر قرایی مقدم می افزاید: باید تا آنجا که می توانیم در برگزاری جشن های ملی و میهنی چه از طریق رادیو و تلویزیون و مطبوعات و چه از طریق چراغانی کردن معابر و میادین و توزیع هدایا و شیرینی در خیابانها کوشش کنیم.
جشن های باستانی خود را در میادین یا پایگاههای مخصوصی برگزار کنیم. به واقع به نوعی جامعه را شاد نگه داریم و بساط شادمانی را برای مردم فراهم کنیم تا از بروز هزاران مشکل جلوگیری کنیم و با صرف هزینه های کم برای شادی از پرداخت هزینه های هنگفت آسیب های اجتماعی در امان باشیم. خوشبختانه در ایران علاوه بر جشن های باستانی، اعیاد مذهبی زیادی داریم که می توان برای شاد نگه داشتن جامعه از آنها سود برد. بهتر است همان کاری را که برای اعیاد مذهبی انجام می دهیم، به سایر اعیاد ملی نیز، تعمیم دهیم و به آنچه در رابطه با شادکردن جامعه فکر می کنیم، عمل نماییم چرا که شادی موجب افزایش دلبستگی و علاقه به کشور، فرهنگ، دین و مذهب می شود و انسجام فرهنگی و ملی میهنی افزایش پیدا می کند.قرایی مقدم در پایان گفت: همانطور که بابت ایجاد پارک و سینما و غیره هزینه می کنیم، بهتر است صدچندان بیشتر در زمینه شادی آفرینی جامعه به وسیله برگزاری اعیاد نیز سرمایه گذاری کنیم که سرمایه گذاری در این مورد هزاران برابر بازده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی دارد و از بروز انواع بیماری های روحی و روانی جلوگیری می کند و در نتیجه بهداشت روانی جامعه را در پی خواهد داشت.
دکتر علی اکبر رحمانی _ استاندار سابق تهران _ پذیرش فرهنگ شادی از سوی مسئولان را ضروری ترین عامل تغییر نگرش به جوانان می داند و می افزاید: ما متأسفانه در فضایی که به مسأله شادی با دیده تردید و نفی نگریسته می شود بسر می بریم. تلاش های صورت گرفته برای ایجاد محدودیت در شادی جوانان از قبیل برخوردهای نادرست ناشی از نگاه های منفی نسبت به شادی های جمعی جوانان است. این در حالیست که نه تنها برای هیجانات جوانی برنامه ای مشخص در نظر گرفته نشده، بلکه گاهی اوقات با بدعت های نابجا اسلام را دینی عبوس معرفی کرده اند.
غلامحسین مظفری- عضو فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی _ گفت: بهتر است ایام جشن را گرامی بداریم، چون در فرهنگ شیعه ما ایرانیان هم روزهای عزاداری وجود دارد، هم جشن. اما در روزهای جشن مراسم خوبی برای شادی برگزار نمی کنیم و در مجموع به مراسم اعیاد به اندازه روزهای عزاداری توجه نکرده ایم.
000291.jpg
جوانان چه مِی گویند؟
* برای اینکه شاد باشید، چه کارهایی انجام می دهید؟
- فاطمه(۲۲ ساله، دانشجو) ، خودم را سرگرم می کنم، تلویزیون نگاه می کنم، کتاب می خوانم، به گردش و مهمانی می روم، به پارک و سینما می روم. - نسترن (۲۱ ساله،  دانشجو) ، با خانواده ام تماس می گیرم،  پیاده روی می کنم.
- مریم(۲۴ ساله،  دانشجو)، موسیقی گوش می دهم، به پارک،  سینما و یا بازار می روم.
- پریسا (۲۴ ساله،  دانشجو)، به منزل دوستانم می روم، موسیقی گوش می دهم، با خانواده ام به گردش می روم.
- احمد(۳۱ساله، هنرمند)، بهترین چیز که واقعاً مرا شاد می کند زمانی است که بتوانم شخص دیگری را شاد کنم. در حقیقت شادی من شادی دیگران است. البته شادی هایی که جنبه بیرونی داشته باشد، در جامعه ما کمتر وجود دارد. من کمتر جایی را می شناسم که بتوانم با کمترین هزینه بروم و شاد باشم. مگر انسان ثروتمند باشی تا بتوانی از فضاهای تفریحی سالم استفاده کنی.
- آروین (۲۵ساله، کشیش)، شاد بودن بستگی به شرایطی دارد که ما در آن قرار داریم، بعضی اوقات برای اینکه انرژی هایی که از دست داده ایم دوباره به دست آورده و از ناراحتی درآییم، نیاز به تنهایی داریم. مثلاً من به فضاهای باز و طبیعت می روم. من هر وقت بخواهم به صورت جمعی شادی کنم و شاد باشم ترجیح می دهم در جمعی حضور پیدا کنم که با من همفکر باشند. به نظر من این بهترین نوع شادی می باشد. حتی ممکن است حضور در یک میهمانی آنقدرها که گذراندن اوقات در کنار همفکرانم مرا شاد می کند، برایم شادی بخش نباشد!
- علی (۲۷ ساله، کارمند)،  علاوه بر پیاده روی کردن و رفتن به پارک، سعی می کنم خودم را با محیط اطرافم منطبق کنم. سعی می کنم مثل یک مومی باشم که خودم را با محیط اطرافم حتی اگر ناشاد و غمگین باشد، وفق دهم. به نظر من آ دم هایی که با موقعیت ها و محیط های مختلف تطبیق پیدا نمی کنند، اغلب غمگین و ناراحت و گوشه گیر هستند.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، سعی می کنم جایی بروم که با روحیاتم سازگار باشد. مثلاً طبیعت و سکوت و آرامش را خیلی دوست دارم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند)، اصولاً با سرگرمی های خاصی و یا صحبت های خاصی شادشدن امکان پذیر است. مثلاً با خانواده یا به تنهایی به تفریح می روم یا برنامه های طنز تلویزیون را نگاه می کنم.
* آخرین باری که از ته دل خندیدید، کی بود؟ علت خنده تان چه بود؟
- فاطمه(۲۲ساله، دانشجو) شب یلدا، جوک ها و شوخی هایی که در این شب بود.
- نسترن (۲۱ ساله، دانشجو)، نمی دانم، خنده هایم ظاهری است.
- مریم(۲۴ ساله، دانشجو) یک ساعت پیش با خواندن یک SMS.
- پریسا (۲۴ساله، دانشجو)، چند ساعت پیش با شنیدن یک جوک که دوستم تعریف کرد.
آروین (۲۵ساله،  کشیش)،  دیشب بود. چون من یک اقلیتم و دیشب شب کریسمس بود.
- علی (۲۶ساله، کارمند)، تقریباً چهار روز پیش که دوستانم شوخی راه انداخته بودند و همگی با هر حرکتی از جانب بچه ها، خنده سر می دادیم.
- ابراهیم (۲۶ ساله، کارمند)، تقریباً نیم ساعت پیش که با یکی از اقوام نزدیکم صحبت کردم و مطلبی را برایم تعریف کرد و باعث شد بسیار بخندم و شاد شوم.
- محمد (۳۷ساله، کارمند) چند ساعت پیش یکی از دوستان جوک گفت و همه ما از ته دل خندیدیم.
درمصاحبه هایی که با جوانان به عنوان گروهی بزرگ از جامعه فعلی ما انجام شد، دیدیم که شادیهای آنان بسیار محدود هستند. تفریحاتی که می تواند باعث شادمانی شان شود بسیار کلیشه ای و خالی از هیجان لازم جوانی است، این امر باعث می شود که روحیه جامعه، تحلیل رفته و به سوی افسردگی و اندوه و در نتیجه کاهش بهره وری از جهات مختلف پیش برود. جامعه ای که درصد بالایی از آن را جوانان تشکیل داده اند، جوانانی که نسل فردای مدیران، سیاستمداران و پدران و مادران جامعه ما را تشکیل می دهند. آیا وقت آن نرسیده به موضوع شادی این نسل و ساماندهی مناسبت های شاد در جامعه جدی تر بیندیشیم. آیا وقت آن نرسیده که روح نشاط و شادی را در این نسل خسته و افسرده بدمیم و از انرژی آنان برای کار و تلاش جهت ساختن آینده کشور بهره ببریم.
در ادامه بررسی مسئله حبس شادی در جامعه، از دیدگاه روانشناسی و مبحث تحلیل رفتار متقابل، به سراغ آقای منصور بهرامی (روان شناس و عضو انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل) رفتیم. ایشان در گفتگویی صمیمانه، به سؤالات ما پاسخ دادند.
* تعریف شادی از نظر روان شناسی چیست؟
-اجازه دهید من این مقوله را در مبحث تحلیل رفتار متقابل بیان کنم. در تحلیل رفتار ساختار شخصیت را به ۳ بخش تقسیم می کنند(کودک، بالغ، والد ). این نظریه تکامل یافته نظریه فروید است. کودک به مفهوم خردسالی نیست. آن قسمت از ساختار شخصیت ما است که دنبال احساسات، عواطف، شادی، شادمانی و خشم است.(البته شادی و خشم ذاتی نه اکتسابی) و در حقیقت بخش کودک در شخصیت ماست که شادی آفرین است و اصولا این امر بستگی به سن ندارد. دقیقا! یک مرد و یا زن مسن ۷۰ یا ۸۰ ساله هم با فعال بودن بخش کودک وجودش می تواند شاد بوده و احساس شادمانی کند. وقتی کسی کودک درونش فعال نیست، این فرد به صورت دلمرده و غمگین است. ما خیلی از آدمها را می بینیم که به دنبال ارزشها و تعصبات خود هستند و کودک درون خود را طرد کرده اند. یعنی این آدمها نیز کودک درون دارند اما با پیروی از تعصبات خشک، این بخش از شخصیت آنها غیر فعال شده و کودک درون آنها افسرده است. به طور مثال وقتی فرد مسنی را می بینیم که در مراسمی  مانند چهارشنبه سوری با شادی فراوان از روی آتش می پرد، این حرکت در حقیقت ناشی از فعال بودن کودک درون اوست که تولید شادی می کند. یا مثلاً پدربزرگ یا مادر بزرگی که با شادی فراوان با نوه کوچک خود بازی می کند، این دقیقاً بازتاب حضور کودک درون اوست. پس ما باید شادی ها را در بخش کودک درون خود، پیدا کنیم.
* به نظر شما راز خندیدن چیست؟ خنده واقعی چه می تواند باشد؟
- ما یک خنده ذاتی یا خنده درونی داریم و یک خنده مصنوعی یا اکتسابی. خنده درونی مربوط به کودک درون ما می شود. ما زمانی که عمیقاً نسبت به یک مسئله ای شاد شویم، شروع می کنیم به خندیدن. کما اینکه عکس این قضیه نیز صادق است. وقتی که ما غمگین می شویم، شروع به گریستن می کنیم. پس این هیجانات به واقع مکمل شخصیت ما هستند. خنده درونی (خنده واقعی)، بخشی از عملکرد شادی کودک درون ماست. مگر اینکه ما بخواهیم لبخند اکتسابی بزنیم. لبخند اکتسابی لبخندی است که مثلاً من در عین ناراحتی با ورود یک شخص تازه وارد به محیط، لبخند می زنم و سعی می کنم خودم را شاد نشان دهم که از آمدن او خوشحال شده ام. ولی اگر بخواهید خنده واقعی را ببینید، باید به سراغ کودکان بروید ، بازی ها و ارتباطهایی که با هم دارند و خنده هایی که از ته دل سر می دهند. در حقیقت خندیدن نوعی ابراز هیجان شادبودن و شادمانی است.
* طرز تفکر چقدر می تواند در شاد بودن افراد دخیل باشد؟
- ما تفکر را از بخش کودک خارج می کنیم و به بالغ ربط می دهیم. زمانی هم که ما کار درمانی انجام می دهیم کاری می کنیم که بالغ مجری رفتار کودک درون باشد نه مسلط بر آن.
مسئله ای نیز درمورد تفکر مثبت و منفی وجود دارد. ما اگر تفکر مثبت داشته باشیم، مطمئناً این تفکر می تواند در شادی و شادمانی ما تأثیر گذار باشد و متقابلاً تفکر منفی نیز شادی را دور می کند. من این نظریه را رد می کنم که ما باید بسته به خوشبین یا بدبین بودنمان، همیشه نیمه پر یا خالی لیوان را ببینیم، بلکه ما باید واقع بین باشیم. در این صورت، می توانیم عملکردی متعادل و درست داشته باشیم. ما اگر فقط مثبت گرای صرف بوده و جنبه های منفی خود را نبینیم، آن هنگام شادمانی ما نیز شادی واقعی نبوده، بلکه نوعی شادی اکتسابی است. شاید این موضوع را شنیده باشید که گاهی اوقات توصیه می کنند، جلوی  آینه بایستید و به زیبایی ها و سلامتی خود توجه کنید. من این موضوع را نیز رد می کنم؛ چرا که ما در این حالت فقط مشغول تجزیه و تحلیل ظاهر خود هستیم. آدمی  که ظاهر بسیار خوبی دارد، ممکن است درون آشفته و ناآرامی داشته باشد. پس این شعار نمی تواند مؤثر باشد، چون درون انسانها ممکن است هر یک از حالات شادی یا غم را داشته باشد. ضمن اینکه اندوه و شادی دقیقاً دو روی سکه هستند و هر دو آنها لازمه زندگی اند. فرضاً اگر ما عزیزی ر ا از دست می دهیم نمی توانیم غمگین بودن خود را ابراز نکرده و بگوییم این اتفاقی است که افتاده است! باید فراموشش کنیم! اصلاً این ایده درست نیست. شادی و اندوه باید هر کدام جای خود را داشته باشند. وقتی ما واقع بین باشیم،  تصورات و خواسته هایمان به تعادل می رسد. در اینج ا باید مطلب مهمی را خاطر نشان کنم. بعضی می گویند شادی انسان در گرو خوشبختی اوست. حال باید گفت: خوشبختی چیست؟ هرکس تعریف خاص خودش را بازگو می کند. به طور مثال در کارگاههایی که برای شناخت بیشتر از شخصیت فرد تشکیل می دهیم از او می خواهیم تا آرزوهایش را بنویسد. خیلی از این آرزوهایی که ذکر می کند، بسیار دور و دست نیافتنی هستند. ساده ترین تعریف خوشبختی این است که خواسته های ما، تعادل و میزانی با امکاناتمان داشته باشد. یعنی اگر من خواسته ای دست نیافتنی داشته باشم، آدم خوشبختی نخواهم بود و اگر خوشبخت نباشم، شاد نیستم. پس اگر خواسته هایم با امکاناتم هماهنگ باشد خوشبخت و شاد هستم. در حقیقت ما اگر واقع بین باشیم، به سراغ رویاهای بزرگ و خواسته های ایده آلی و دست نیافتنی، نمی رویم.
*لازمه شاد بودن چیست؟
- من لازمه شاد بودن را ایجاد تعادل در زندگی می دانم. کسی که زندگی متعادلی دارد چه از نظر مالی و چه از نظر روانی، در نهایت می تواند آدم شادی نیز باشد. هرکسی برای شاد بودن آستانه ای دارد. ممکن است عاملی باعث شادی من شود اما شما را شاد نکند. ممکن است عاملی شما را اندوهگین کند اما باعث شادی من شود. این نوع شادی، شادی کاذب است. شادی واقعی آن نوع شادی است که مکان و زمان در آن تأثیری نداشته باشد و بهترین مثالی که می تواند نشان دهنده این نوع شادی باشد، ارتباط شادمانه کودکان با یکدیگر است. نوعی شادی که توأم با خلاقیت است.
کودکان به محض اینکه زیر پوشش تربیت والدین قرار گرفته و والد درونشان شکل می گیرد، حالا ارزشها، تعصبات،  اعتقادات،  فرهنگ، سنت،  ملیت، تمامی این موارد بر شادی و ابراز آن تأثیر می گذارد. در حقیقت شادی برای کودک در چارچوب خاصی تعریف می شود و شادمانی خارج از این چارچوب سبب ایجاد حس گناه در او می شود. والدین برای اینکه کودک را در چارچوب ارزشها و اعتقادات خودشان نگه دارند، با تنبیه کودک، احساس گناه را در او بوجود می آورند. یا حتی بدتر از این قضیه، به کودک گفته می شود، اگر تو بخندی و پدرت را از خواب بیدار کنی،  خدا از تو ناراحت می شود!
در غیر این صورت، کودک درون افراد در میان تعصبات،  ارزشها و اعتقادات (بعد والد وجودی)، حبس می شود. هر قدر بعد ارزشی منفی (تعصبات و...) پر رنگ تر شود،  شادی کودک نیز کم رنگ تر می شود. در حقیقت مجموعه تعصبات، باورها و برخی ارزشها عاملی می شود برای کنترل رفتار فرد. والد کنترل گر به ما می گوید که کدامیک از کارهایمان خوب یا بد است. مثلاً وقتی کودک شروع به خندیدن می کند،  ما به او می گوییم نخند! بچه خوب که نمی خنده!. آلوده شدن بالغ با والد، توجه به همین ارزشها و تعصبات است. مجموعه این عوامل باعث می شود شادی کودک درون ما مخفی یا کمرنگ شود. چه اشکالی دارد، شادی هایی را در محیط خانواده ایجاد کنیم.
* چطور می توان به بالا بردن سطح شادی در جامعه کمک کرد؟
-از دیدگاه تحلیل رفتار،  ساختار جامعه مانند ساختار خانواده است و ساختار خانواده نیز شبیه ساختار فرد است. در نتیجه ساختار جامعه شبیه ساختار فرد است. جامعه ای که شاد نیست،  درست مانند انسانی است که شاد نیست. در خیلی از جوانها می بینیم که یک حالت دوگانگی بوجود آمده است. یعنی در بیرون لبخند نمی زنند اما به محض دور شدن از محیط، شروع به خندیدن می کنند. متأسفانه، تفاوت رفتار فرد در محیط های مختلف مانند مدرسه، اجتماع و خانه آنقدر زیاد است که سبب تزلزل شخصیت او می شود و نهایتاً این تزلزل شخصیتی به جامعه نیز سرایت می یابد. ما برای اینکه در سطح جامعه میزان شادی را بالا ببریم، باید از افراد و خانواده ها شروع کنیم. اگر افراد و خانواده ها شاد باشند، نهایتاً جامعه شادی نیز خواهیم داشت. آمار جالبی ، شادترین کشور دنیا را هندوستان نشان می دهد. این مسئله برای من غیر قابل تصور بود. چون فکر می کردم که همه افراد در این کشور مشکل مالی دارند. پس این نشان می دهد که داشته ها عامل ایجاد و ابراز شادی نیستند، بلکه بودن ها هستند که عامل شادی اند. افرادی که با وجود مشکلات زیاد، همچنان شادی های خود را ابراز می کنند، کودک درونشان رهاست. در حقیقت ترمزهای شادی در چنین جامعه ای وجود ندارد و هرکسی شادی های مخصوص به خود را انجام می دهد. تا هنگامی که کودک درون شادی اش را ابراز کند،  افراد، دل زنده اند. دل مردگی ناشی از پنهان شدن کودک درون است. پس برای بالا بردن شادی در سطح جامعه ، ابتدا باید خانواده های شادی داشته باشیم. اگر ما زندگی را یک مثلث تصور کنیم که یک ضلع فعالیت (کار) باشد، ضلع دوم آن تفریح باشد و ضلع دیگر ارتباطات، اگر ما بتوانیم به هر سه این ابعاد به قدر کافی توجه کنیم، آنگاه این مثلث زندگی به صورت متوازی الاضلاع خواهد بود، این مساوی بودن نشان دهنده همان تعادلی است که ما از آن سخن می گوییم.
* از دیدگاه روانشناسی تأثیرات شادی بر روابط اجتماعی افراد چیست؟
- انسان دو نوع نیاز دارد، ۱- نیاز جسمانی (بیولوژیکی) ۲- نیاز به توجه و نوازش (شادی).
اگر ما از انسان نیاز به توجه و نوازش را بگیریم و به آن توجه نکنیم، خود به خود شادی را از او گرفته ایم و سبب ایجاد انزوا در او خواهیم شد. ارتباطات انسانی (من خوب هستم، تو خوب هستی)، یک ارتباط متقابل است که نوازش بی قید و شرط به یکدیگر می دهیم. یعنی من به کسی توجه کنم چون .....، این توجه، توجهی شرطی است. ارتباطات نباید شرطی باشد. ارتباطات بین انسانها باعث می شود ذخیره نوازشی افراد افزایش پیدا کند. و حتی می تواند از این ذخیره نوازش و شادی، در موقعیت های مختلف و حتی در هنگام تنهایی،  استفاده کرد و احساس خوبی داشت. به صورتی دیگر نیز می توان این قضیه را بررسی کرد. افرادی که رابطه اجتماعی با دیگران برقرار نمی کنند، انسانهایی افسرده و منزوی هستند. اما چرا آنها اینگونه اند؟ به این خاطر که در محیط اطراف خود شادی ندیده اند. وقتی انسان شادی را درک نمی کند،  خود به خود به سوی افسردگی کشیده می شود.
* شادی زبان بسیار نافذ و عالم گیری است (زبانی که به ابزار خاصی برای فهم آن نیاز نداریم)، پس چرا صنعتی شدن جوامع باعث فراموش شدن و حبس شادی شده است؟
- فرض را بر این می گذاریم که من و شما زبان یکدیگر را نمی دانیم، چرا که کدهای ارتباطی ما با یکدیگر همخوانی ندارد. پس کلام، برای برقراری ارتباط نمی تواند مؤثر باشد. حالا می توانیم از زبان غیر کلامی یا رفتاری استفاده کنیم. شروع می کنیم به یک سری اشارات به یکدیگر. این اشارات هم ممکن است معانی متفاوتی برای هر کدام از ما داشته باشد. اگر من دست شما را فشار می دهم،  حتماً نمی خواهم بگویم، شما را دوست دارم، شاید می خواهم به شما بگویم، آیا زور شما هم زیاد است؟ در حقیقت ما در اینجا از طریق ارتباط احساسی با هم ارتباط برقرار می کنیم. در تحلیل رفتار ۳ نوع ارتباط می توانیم برقرار کنیم. ۱. ارتباط کلامی (شامل کلام و نوشتار) ۲. ارتباط رفتاری ۳. ارتباط احساسی. من برای ارتباط با یک نوجوان، ابتدا ارتباط کلامی برقرار می کنم و اگر درک نکرد، شروع می کنم به برقراری ارتباط رفتاری. ولی اگر بخواهم با یک نوزاد ارتباط برقرار کنم فقط می توانم از طریق احساسی با او ارتباط برقرار کنم. در اینجا می فهمیم که این احساس در همه ما وجود دارد، اما این لایه های ارزشی است که می آید روی احساس قرار می گیرد و آن را پنهان می کند. اگر ما بتوانیم این درک احساسی را حفظ کنیم و یا پرورش بدهیم، نیاز به این نداریم که با هم به صورت کلامی ارتباط برقرار کنیم. این درک احساسی همه آن ابراز هیجان ها (شادی، غم و ...) را شامل می شود. با انقلاب صنعتی، عواملی به وجود آمد که احساس، پنهان و در نتیجه شادی نیز حبس شد. در اینجا به دنبال بایدها و نبایدها (سنجیدن منطقی همه چیز) می رویم، در نهایت، نمی توانیم احساس و بالتبع شادی داشته باشیم.

  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :31
کل بازدید : 103517
کل یاداشته ها : 85


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ