دستان تو دعای مرا رد نمیکند
مادربزرگ گفت خدا بد نمیکند
مادربزرگ گفت که او چشمهای است سرد
ما را برای آب مردد نمیکند
روی نگاه هیچ کسی خط نمیکشد
راه عبور هیچ کسی سد نمیکند
او مرزهای بسته شدن را شکسته است
آیینه را به قاب مقید نمیکند
او با حضور خویش نفس میدهد به ما
کاری که هیچ غایب مفرد نمیکند
قلبش شکسته است ولی قهر با کسی
کز سوز دل به گریه بیفتد نمیکند