سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 قصه پر غصه

علی دوستی، سمیه صیادی فر

طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونی به نام خانواده، عمری را در کنار هم گذرانده و فرزندانی در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربسته اند. در یک نگاه ظاهری متوجه می شویم که عناصر اصلی تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش با یکدیگر پیوند زناشویی بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانی بر جمع آنها افزوده شده است.
شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی تقسیم کرد. این دو بخش شامل دوران مجردی و دوران متأهلی است. متأهل کسی است که ضمن تعهد به شخصی دیگر و پای بندی به پیوند بین خود و او در قبال آن شخص وظایف و حقوقی را برعهده دارد. ازدواج مرز جداکننده مجردی از متأهلی است. در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقی کنیم و چه آن را صرفاً قراردادی اجتماعی بدانیم، دارای تأثیرات اساسی در زندگی فرد و اجتماع می باشد. اساسی ترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقای نسل می باشد و علاوه بر آن کارکردهای دیگری نیز بر آن مترتب است. طبیعی ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دایم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق می گویند.
هیچ دختری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمی کند که ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس، اقدام به جدایی می کنند. گاهی طلاق، تنها راه منطقی، برای حل مشکل به نظر می رسد. آنچه دارای اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان ازدواج هایی که در آنها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق می انجامند. تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و...، یک ازدواج موفق را رقم می زند. ازدواجی که با تشابه نژادی- زبانی- روانی و اجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد. دکتر آقاجانی (جامعه شناس)، معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از مهم  ترین پدیده های حیات انسانی است. می توان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری. اما باید توجه داشت که درک، فهم و تفسیر لایه های عمقی کار پیچیده ای است.»
دکتر آقاجانی علل و عوامل تأثیرگذار در طلاق را این گونه بیان می کند:
۱- عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ۲- ناسازگاری و عدم سازش، ۳- بداخلاقی و بدرفتاری، ۴- خشونت (کتک زدن)، ۵- تفاوت و تضاد در زندگی، ۶- تفاوت های فرهنگی، ۷- سوءظن ۸- اعتیاد ۹- عدم شناخت و درک یکدیگر ۱۰- ازدواج دوم ۱۱- دخالت دیگران در زندگی ۱۲- اختلاف سن ۱۳- عدم علاقه ۱۴- بیماری روحی ۱۵- بیکاری ۱۶- عدم توافق در مسائل جنسی(زناشویی) ۱۷- ازدواج اجباری
البته از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه پایین جامعه،  مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است. تفاوت های طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است. مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است. در حالی که درمیان طبقه متوسط،  تفاوت های فرهنگی مهم ترین عامل است.
سؤالات ما و پاسخ های روانشناس
برای آشنایی با دیدگاه های روانشناسی و طلاق به سراغ خانم وحیده دبیریان (روانشناس) رفتیم. ایشان به سؤالاتی در این زمینه پاسخ دادند.
* از دیدگاه روانشناسی، طلاق در چه زمانی به عنوان یک راه حل به زوجین پیشنهاد می شود؟ به عبارت دیگر آیا می توان در مواردی طلاق را سودمند دانست؟
- زمانی که به خود واقعی ما صدمه وارد می شود و باعث پایین آمدن عزت نفس می شود، آن موقع است که طلاق منفورترین حلال است. زمانی که ما به خودمان ضربه وارد می کنیم و تحمل زندگی برایمان سخت می شود. زمانی که تحملمان را پشت سر گذاشتیم، آن لحظه است که خود واقعی فرد هیچ احساسی به طرف مقابل ندارد و تنها راه نجاتش را طلاق می داند.
از دیدگاه روانشناسی فروپاشی یک خانواده یک رویداد ساده نیست زیرا باید همه خاطرات و تجربیات نامطلوب زندگی از ذهن پاک شود و از بین برود تا فرد بتواند خود را با شرایط آتی زندگی هماهنگ سازد.
وقتی دوام زندگی دچار مشکل شود، اعتماد به نفس و آرامش انسان به خطر می افتد و همراه با این به خطر افتادن، اگر طلاق صورت نگیرد باعث نابودی خود فرد می شود.
* چه عواملی در طلاق تأثیرگذار هستند؟ به نظر شما مهم ترین عوامل کدامند؟
- در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که طرفین از یکدیگر دارند. در عین حال موارد زیر نیز قابل اشاره است:
۱- عدم آگاهی جنسی
۲- شهرت یکی از طرفین
۳- بیماری و یا نقص جسمانی
۴- نبود امنیت شغلی
۵- تضاد فرهنگی
۶- فقر مالی
۷- و عدم درک متقابل افراد از یکدیگر
اما یکی از مهم ترین عوامل طلاق در جامعه امروز ما بحران شخصیت است. همان بحرانی که سبب می شود ازدواج ها صورت گیرد. بحران تنهایی یا یک خلاء عاطفی. خلائی که باعث می شود در سن پایین،  فرد تصمیم بگیرد با ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد. چنین افرادی که هنوز به بلوغ روانی کامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط برای اینکه تنهایی خود را پر کنند به سراغ ازدواج می روند. این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و... به هیچ چیز توجه نمی کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگی تازه و استقلال فردی در نتیجه جدا شدن از خانواده خود است. همین بحران شخصیت باعث می شود که فرد به هیچ کدام از تفاوتهای فرهنگی و... با فرد مقابل توجه نکند، تا فقط به استقلال فردی دست یابد. بنابراین بحران شخصیت به طور غیرمستقیم، طلاق را نیز برای فرد رقم می زند.
* راه های کاهش وقوع طلاق چیست؟
- از آن جایی که ناآگاهی در زمینه های مختلف یکی از مهم ترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می خواهند ازدواج کنند و بالا بردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج کمک شایان توجهی است. در جامعه ما از مراکز مشاوره خانواده استفاده می شود.
در کشور ما آگاهی های مناسبی در مورد جنس مخالف داده نمی شود و این خود می تواند عاملی باشد برای شکست در ازدواج و در نتیجه طلاق.
* آثار سوء طلاق بر فرد و جامعه چیست؟
- مهم ترین اثری که دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوء تعبیرها و حتی خودکشی را افزایش می دهد و در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمی برد و احساس پوچی به او دست می دهد و با خود می گوید من برای چه زنده ام؟ حالا چه بر سر من می آید؟ از این پس چگونه باید زندگی کنم؟ بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه شکل می گیرد. یک عامل که باعث تشدید این حس می شود این است که افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم می کنند و به آنها برچسب می زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتری کرده و تنهایی او تشدید می  شود. از طرفی، دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز، باعث می شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی بوجود آید.
* چه کنیم تا کودکان طلاق آسیب کمتری ببینند؟
- باید تا حد امکان حقیقت را برای کودکان بیان کرد. چون در غیر این صورت دلایل اشتباهی برای طلاق تصور خواهند کرد و از لحاظ روانی صدمه زیادی بر آنها وارد می شود.
در هنگام طلاق ۵ ترس برای کودکان بوجود می آید:
۱- حالا چه بر سر من می آید؟ ۲- کجا باید زندگی کنم؟ ۳- چرا پدر یا مادر مرا ترک کرد؟ ۴- چه کسی از من مراقبت می کند؟ ۵- همه اتفاق ها تقصیر من بود.
برخورد آگاهانه والدین باعث می شود، کودک بتواند بر این ترس ها غلبه کرده و پاسخی مناسب برای سئوال هایش بیابد.
عامل مهم و فراموش شده طلاق
دکتر مجد عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران و مؤسس اولین مرکز مشاوره جنسی در ایران، می گوید: «متأسفانه باید اعلام کنم که عدم آگاهی زوج ها از ارتباط جنسی باعث جدایی بین آنان می شود و این جدایی ها روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود.»
دکتر مجد در مورد این عدم آگاهی می گوید: «هر فردی در مورد مسائل مهم زندگی اش باید اطلاعات و دانش کافی داشته باشد، اما در ایران متأسفانه در مورد رابطه زناشویی اطلاعات کمی داده شده و اگر هم اطلاعاتی داده شده به صورت علمی و تخصصی بوده که برای مردم عادی غیرقابل دسترسی است. از این رو افراد، زمانی به متخصصی مراجعه می کنند که مشکلات آنان حاد شده و برای حلش خیلی دیر شده است.»
دکتر مجد در پاسخ به این سئوال که چرا در ایران در این مورد بسیار کم صحبت می شود و یا اصلاً صحبت نمی شود، می گوید: «البته ریشه اصلی، مشکل فرهنگی است، یعنی در همه جوامع یکسری مسائل وجود دارد که مردم در موردش صحبت نمی کنند، یا خجالت می کشند یا دلایل دیگری دارد و این عادت در طول تاریخ گسترش پیدا کرده و مشکل یکسال یا دو سال هم نیست، بلکه به قرن ها قبل برمی گردد. الان هم سعی نشده که عرف جامعه شکسته شود، بلکه به زبان علمی یکسری مسائل، به جامعه یاد داده می شود، اینکه زوج ها چطور باهم زندگی کنند و ...»
مجد در ادامه می گوید: «به هر حال باید قبول کرد که ارتباط جنسی یکی از مهمترین ارکان یک زندگی مشترک است و کوچکترین خللی در این ارتباط، پایه های زندگی مشترک را ویران می کند و حتی باعث می شود که زن و شوهر به فکر جدایی بیفتند. البته این دلیل نمی شود که اگر یک زوج ارتباط جنسی سالمی داشته باشند، زندگی زناشویی شان هم خوب است و خوشبخت هستند،  این فکر کاملاً اشتباه است، زیرا ما پارامترهای زیادی برای گرمی زندگی زناشویی داریم، اما بازهم می گویم این پارامتر خیلی تعیین کننده است.»
آمارها نشان می دهد که یک ارتباط جنسی مناسب ۶۰ تا ۷۰ درصد باعث رونق زندگی زناشویی می شود و متأسفانه دیده می شود که خیلی از طلاق ها به خاطر نداشتن یک ارتباط زناشویی مناسب است.
قصه های واقعی طلاق
اینجا دادگاه خانواده، پر از قصه است. قصه شکست. قصه پرغصه یک زندگی که مثل خود زندگی رنگارنگ است. همه اول می ترسند که بگویند آمده اند دادگاه. فرقی نمی کند خواهان باشی یا خوانده. اعتراف به اینکه زندگی اشتباه بوده و به بن بست خوردی سخت است. اما کم کم راه می افتی.
اینجا همه مثل هم هستند. چند ساعت که اینجا باشی می شوی جزو این جماعت. کم کم رنگ به صورتت برمی گردد. لرزش صدایت محو می شود و بلند و بدون خجالت حرف می زنی.
اول که وارد می شوی کسی را نگاه نمی کنی تا کسی هم تو را نبیند. اما آرام که شدی سرمی گردانی تا همدردانت را ببینی. اینجا دیگر کسی زندگی اش را پنهان نمی کند. کسی حتی گریه نمی کند. اشک ها قبلاً ریخته شده ... در سال ها زندگی. حالا اشک تبدیل به خشم شده. دیگر خسته اند از اشک و آه. همه دنبال راهی برای نجات سال های باقیمانده زندگی اند. حالا سکوت است و نگاهی سرد و حسرت بر سال های تلف شده و احساس پایمال شده .
***
- من بیست و سه ساله ام. یک سال و نیم است که ازدواج کردم. زنم فامیلم است. بخاطر اختلاف فامیلی پدر زنم نمی گذارد زندگی کنیم. زنم را برده خانه اش و مجبورش کرده مهرش را اجرا بگذارد. مهریه اش پانصد سکه است. می شود پنجاه میلیون. من هم بیکارم. الان دادگاه دارم. آمدم بپرسم راهی هست زندان نروم یا نه؟
- چرا این قدر مهر کردی؟
- نمی خواستم. پدر و مادرم اصرار کردند.
*
- من سی و یک ساله ام دو تا بچه دارم. پسرم اول راهنمایی است و دخترم دبستان. شوهرم معتاد است و هر روز دنبال یک زن.
- چرا این همه سال صبر کردی؟
- از طلاق می ترسیدم. گفتم خوب می شود. اما بدتر شد.
*
- شش ماه است عقد کردیم. اما خواهر شوهرم خیلی دخالت می کند. آمده ام مهرم را اجرا بگذارم. بعد تقاضای طلاق کنم.
- مهریه ات چقدر است؟
- سیصد سکه.
- با شوهرت کجا آشنا شدی؟
- دوست بودیم.
*
- سه سال است ازدواج کردم. یک بچه دوساله دارم. شوهرم دو هفته است من را خانه پدرم گذاشته و رفته. می خواهم مهرم را اجرا بگذارم تا مجبور شود برگردد.
- شوهرت چیزی از خودش دارد؟
- نه هیچی.
- این شوهرها را از کجا پیدا می کنید؟
- اولش خوب بود. فروشنده بود.
- پس چرا بعد از سه سال می خواهی جدا شوی؟
- اولش عاشق بودم. خر شدم.
*
- دوساله ازدواج کردم. شوهرم نفقه نمی دهد. حاضر به طلاق هم نیست. می گوید باید تمکین کنی. مهریه ام هم کم است. چطور می توانم شکایت کنم که یا نفقه بدهد یا حاضر به طلاق شود؟
- باید بری توی همان عقدنامه ای که موقع عقد شرایطش را نخوانده، امضا می کردی، بدنبال چاره ای بگردی... .
***
- زنم مهرش را اجرا گذاشته و آدرس محل کارم را هم داده است. دیروز مأمور آمد محل کارم و آبرویم را برد. می خواهد برگردد. می توانم از دادگاه حکم بگیرم که نفقه می دهم و او باید برگردد.
- زنت می تواند بگوید نفقه نمی خواهم، خانه ات هم نمی آیم. با زور که نمی توانی مجبورش کنی...
***
دخترش شش سال پیش ازدواج کرد. همان دوران عقد فهمیدیم شوهرش معتاد است. هر چقدر به دخترم گفتم جدا شود قبول نکرد. می گفت آبروریزی است. من حتی عروسیش نرفتم.
حالا بعد از شش سال که با هم قهر بودیم برگشته خانه ام با یک دختر سه ساله. شوهرش حتی حقوق دخترم را هم می گرفت و به جایش کتک می زد. خانه اش هم شده بود پاتوق رفقایش. حتی نماز خواندن دخترم را هم مسخره می کرد. حالا با پدرش آمده کاری را که شش سال پیش باید می کرد ،انجام دهد. این وسط زندگی یک بچه تلف شد. می بینی؟
***
هر کس داستانی دارد. هر کس داستان دیگری را می پرسد تا ببیند زندگی خودش تلخ تراست یا دیگری. صبر او بیشتر است یا دیگری.
آنها که آمده اند توافقی جدا شوند، کارشان راحت تر است و جرأتشان بیشتر. نه مرد، زن را به زور نگه می دارد تا موهایش را سفید کند، نه زن تاب می آورد تا بچه هایش بزرگ شوند و جلوی پدر بایستند. حتی اینجا هم طلاق دو نفره بهتر است.
اینجا معلوم می شود کی فریب خورده، کی اشتباه کرده. اصلا نمی دانیم برای چه ازدواج می کنیم. آن وقت یک ماه، یک سال؛ ده سال بعد کارمان به دادگاه می کشد.
اینجا آخر خط است. آخر خط یک زندگی که روزی با هلهله و نقل و نبات و رؤیای سفیدبختی شروع شده و حالا با عدم سازش، فحاشی، دروغ، کتک، عدم تفاهم، بیکاری، نفقه، حضانت و اعتیاد و همسر دوم تمام می شود.
کاش همه آنهایی که با عجله از پله های محضر بالا می روند تا با عجله «بله» بگویند و اسمشان برود توی شناسنامه دیگری، قبل از همه آن امضاها سری به اینجا می زدند و آدم ها را نگاه می کردند. می دیدند چند عاشق دلباخته، چند لیلی و مجنون سابق توی دادگاه سر هم داد می زنند!
کاش قبل از عقد، از آدم امتحان بگیرند که زندگی را معنی کند. خودش را تعریف کند. کسی که قرار است همسرش شود را تعریف کند. اصلا آدم را مجبور کنند کلمه به کلمه عقدنامه را بخواند و تا همه را نفهمیده، عقد نکنند.
آمار طلاق در ایران
نرخ ازدواج و طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۶/۴ و ۵۹/۷ درصد افزایش یافت.
به گزارش ایسنا، نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۱ ، ۶۵۰ هزار و ۹۶۰ مورد بوده که این رقم در سال ،۸۲ به ۶۸۰ هزار و ۹۳۴ فقره افزایش یافته است.
همچنین طلاق ثبت شده در کشور طی این مدت از ۶۷ هزار و ۲۵۶ به ۷۲ هزار و ۳۵۹ مورد رسیده است.
براساس آمار سازمان ثبت احوال، بیشترین و کمترین نرخ طلاق طی سال گذشته به ترتیب با ۲۰ هزار و ۲۴۴ و ۱۸۳ فقره در تهران و ایلام رخ داده است.
همچنین بیشترین و کمترین نرخ ازدواج در کشور طی سال ۸۲ در شهرهای تهران و ایلام به ترتیب با ۱۱۱ هزار و ۱۵۱ و ۴ هزار و ۶۷۷ فقره گزارش شده است.
به گزارش ایسنا بیشترین رشد طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال پیش از آن با ۱۸/۴۴ درصد مربوط به استان اصفهان و کمترین با ۱۳/۲۲ درصد مربوط به استان ایلام بوده است.
آخرین آمار منتشره در خصوص طلاق و ازدواج در کشور همچنین حاکیست استانهای کهکیلویه و بویراحمد و چهار محال و بختیاری به ترتیب دارای بیشترین و کمترین رشد ازدواج با ۶۷/۱۶ و ۱۴/۷ درصد بوده اند.
گفتنی است نرخ ازدواج و طلاق شهری در شهر تهران طی سال گذشته به ترتیب ۱۰۴ هزار و ۹۴ و ۱۹ هزار و ۵۶۲ مورد و میزان ازدواج و طلاق روستایی به ترتیب ۷ هزار و ۵۷ و ۶۸۲ مورد بوده است.
بدین ترتیب نرخ رشد ازدواج و طلاق شهری و روستایی در پایتخت طی سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتیب ۵/۳ و ۱/۵ درصد افزایش نشان می دهد.
به گزارش ایسنا: طی ۶ ماه اول سال ۸۴ طلاق رشدی ۷ درصدی داشته است. آیت اللهی رییس سازمان ثبت احوال با اشاره به طلاقهای ثبت شده در ۶ ماه نخست امسال گفت: از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور ماه، چهل هزارو ۸۰۴ فقره طلاق در کشور ثبت شده است که این رقم در مدت مشابه سال گذشته (۳۸۰۲۲ مورد) بود و بیانگر رشد ۳۱۷/۷ درصدی است.
زندگی پس از طلاق
طلاق ضربه و بحران زندگی است که تأثیری عظیم بر شخص می گذارد. اگر طلاق را تجربه کرده اید یا اینکه در حال تجربه طلاق هستید قلب ما نیز با شما همدرد است. افراد مشکلات مشترکی در مورد طلاق دارند. خیلی ها احساس شکست، خیانت و سردرگمی می کنند. البته این پایان داستان نیست. برای بسیاری از طلاقها سؤال اصلی این است (حالا چی؟) طلاق انتهای راه نیست. البته اصلا ساده نیست و چیزی هم نیست که ما انتخابش کرده باشیم اما هنوز هم راه حلهایی وجود دارد که شما می توانید انتخاب کنید.

   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :120
بازدید دیروز :3
کل بازدید : 104621
کل یاداشته ها : 85


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ